کلمه جو
صفحه اصلی

cubical


معنی : مکعب، مکعبی
معانی دیگر : مکعب شکل، کابسان، قاپی، شتالنگی، مکعب ,سه بعدی ,سه طرفی

انگلیسی به فارسی

مکعب، مکعب شکل، کابسان، قاپی، شتالنگی


مکعبی، مکعب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: cubically (adv.)
(1) تعریف: in the form of a cube; cubic.

(2) تعریف: of or concerning spatial volume.

• like a cube, cubic; of or pertaining to volume

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مکعب، تاسی شکل

مترادف و متضاد

مکعب (صفت)
cubic, cubical

مکعبی (صفت)
cubic, cubical

جملات نمونه

1. But it requires a 14-inch cubical module to capture bass sounds that elude the small speaker.
[ترجمه ترگمان]اما نیاز به ماژول مکعبی ۱۴ اینچی برای بدست آوردن صدای باس وجود دارد که از گوینده کوچک دوری می کند
[ترجمه گوگل]اما لازم است یک ماژول مکعبی 14 اینچی برای ضبط صداهای باس که از بلندگوی کوچک استفاده کنند، نیاز است

2. A : I stay in the same cubical with June, but we have only one LAN line.
[ترجمه ترگمان]پاسخ: من با ماه ژوئن در همان مکعبی هستم، اما فقط یک خط LAN داریم
[ترجمه گوگل]A: من در ماه ژوئن با همان مکعب باقی می ماند، اما فقط یک خط شبکه داریم

3. The results show that these particles are cubical zinc blende, and the morphology of raw material has little influence on the morphology of product.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که این ذرات فلز روی مکعب بوده و مورفولوژی مواد خام تاثیر اندکی بر مورفولوژی محصول دارد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که این ذرات دارای مخلوطی از روی کوبانی هستند و مورفولوژی مواد خام تاثیر کمی بر مورفولوژی محصول دارد

4. Parallel to this row of huts was another row of small cubical buildings that sat off the ground on four posts.
[ترجمه ترگمان]موازی با این ردیف کلبه ردیفی از ساختمان های مکعبی کوچکی قرار داشت که روی چهار تیرک بسته شده بود
[ترجمه گوگل]همزمان با این ردیف کلبه ها، یک ردیف دیگر از ساختمان های کوچک مکعبی بود که در چهار پست نشسته بودند

5. The most typical Byzantine form is the basket or cubical capital.
[ترجمه ترگمان]رایج ترین شکل امپراتوری روم، سبد یا پایتخت مکعبی است
[ترجمه گوگل]شکل معمولی بیزانس، سبد یا سرمایه مکعبی است

6. The result of this stacking of ions is a cubical crystal of common table salt.
[ترجمه ترگمان]نتیجه این توده کردن یون ها، یک بلور مکعبی از نمک سفره مشترک است
[ترجمه گوگل]نتیجه این انباشت یون ها یک کریستال کوباتی از نمک معمولی است

7. Because many of its rooms directly overlook the Kaaba, the cubical building that houses the Black Stone, and towards which 5 billion Muslims turn in prayer, the complex can charge sizzling prices.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بسیاری از اتاق های آن به طور مستقیم به کعبه، ساختمان مکعبی شکل خانه سنگ سیاه، و به سوی کدام ۵ میلیارد مسلمان نماز می خوانند، این مجتمع می تواند قیمت های جلز و ولز را شارژ کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که بسیاری از اتاق های آن به طور مستقیم به کاоба، ساختمان مکعبی که سیاه سنگ را در آن قرار می دهد نادیده گرفته می شود و به نظر می رسد 5 میلیارد مسلمان در نماز حضور داشته باشند

8. Antimony trioxide is a white fine powder with the main crystal structure as cubical shape.
[ترجمه ترگمان]Antimony trioxide پودر نازک سفیدی با ساختار کریستالی اصلی به عنوان شکل مکعبی است
[ترجمه گوگل]آنزیم ترایکسید یک پودر خوب سفید است که ساختار اصلی کریستال آن به شکل مکعبی است

9. Gordon: That is right, I wanted to ask about your cubical.
[ترجمه ترگمان] درسته، می خواستم درباره cubical بپرسم
[ترجمه گوگل]گوردون: درست است، من می خواستم درباره مکعب شما سوال کنم

10. Under one global condition on the function, instead of two, the convergence determinations are established by using quadratic and cubical majorizing functions respectively.
[ترجمه ترگمان]تحت یک شرط جهانی در تابع، به جای دو، تعیین هم گرایی با استفاده از توابع majorizing چهارتایی و مکعبی ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]تحت یک شرایط جهانی در عملکرد، به جای دو، تعیین همگرایی با استفاده از توابع بزرگتر و مکعبی به ترتیب ایجاد می شود

11. Jianye impact crusher is a new design that produces an excellent cubical product.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک محصول مکعبی بسیار بزرگ، یک محصول مکعبی به خوبی تولید می شود
[ترجمه گوگل]سنگ شکن ضربه ای Jianye یک طراحی جدید است که یک محصول کوبیکی عالی تولید می کند

12. By researching the efficiency of airhurst fire, the paper establishes the cubical elliptical damage rule, and using it to assess airburst fire efficiency.
[ترجمه ترگمان]با تحقیق در مورد بهره وری آتش airhurst، این مقاله قانون آسیب بیضی مکعبی را ایجاد کرده و از آن برای ارزیابی کارایی حریق airburst استفاده می کند
[ترجمه گوگل]با تحقیق در مورد کارایی آتش سوزی هوایی، این مقاله قانون خسارت بیضوی مکعبی را ایجاد می کند و از آن برای ارزیابی راندمان آتش نشانی استفاده می کند

پیشنهاد کاربران

میز مطالعه مخصوص کتابخانه


کلمات دیگر: