کلمه جو
صفحه اصلی

tacit consent


رضایت ضمنی

انگلیسی به انگلیسی

• agreement that is understood without a need for words

جملات نمونه

1. Your silence implies tacit consent to these proposals.
[ترجمه ترگمان]سکوت شما بر رضایت ضمنی این پیشنهادها دلالت دارد
[ترجمه گوگل]سکوت شما مستلزم رضایت مبهمی به این پیشنهادات است

2. By remaining in society, one gives one's tacit consent to it.
[ترجمه ترگمان]با باقی ماندن در جامعه، فرد به آن رضایت ضمنی می دهد
[ترجمه گوگل]با باقی مانده در جامعه، یک رضایت مبهمی به آن می دهد

3. It is not based on fictional tacit consent by nobles as formulated by most social contract theories.
[ترجمه ترگمان]این موضوع براساس رضایت ضمنی fictional که توسط بسیاری از نظریه های قراردادی اجتماعی فرموله شده است، نیست
[ترجمه گوگل]این بر اساس رضایت مبهمی داستانی که توسط اکثر نظریه های قراردادی اجتماعی مطرح شده است، بر اساس رضایت دائمی نیست

4. Some Party organizations have even given tacit consent to this view.
[ترجمه ترگمان]برخی سازمان های حزبی حتی به این دیدگاه رضایت ضمنی داده اند
[ترجمه گوگل]برخی از سازمان های حزبی حتی به این دیدگاه رضایت ضمنی داده اند

5. Kant's restrict to the reason, essentially, gives a tacit consent to the irrationalism to some extent; what cannot be touched by the reason can only be resolved by the irrational.
[ترجمه ترگمان]کانت به این دلیل محدود می شود که اساسا، به حدی رضایت ضمنی به the می دهد؛ چیزی که نمی تواند به دلیل منطقی تحت تاثیر قرار گیرد، تنها می تواند از طریق غیرمنطقی حل شود
[ترجمه گوگل]محدود بودن کانت به دلیل، اساسا، تا حدودی رضایت را به ابهام می بخشد؛ چیزی که نمی تواند به دلیل آن را لمس کند تنها می تواند توسط غیر منطقی حل شود

6. "In some ways, there is a tacit consent that we should be jealous of the prettiest or most popular girls," she says.
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" به هر حال، یک رضایت ضمنی وجود دارد که ما باید به زیباترین و محبوب ترین دختران حسادت کنیم \"
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'در برخی موارد، رضایت مبهمی وجود دارد که ما باید از دختران زیباترین یا محبوب ترین ها حسادت کنیم '

7. Locke also suggests that a man's presence in a particular state implies tacit consent to its political system.
[ترجمه ترگمان]همچنین لاک پیشنهاد می کند که حضور یک مرد در یک حالت خاص دلالت ضمنی بر رضایت ضمنی به سیستم سیاسی آن دارد
[ترجمه گوگل]لک همچنین نشان می دهد که حضور مرد در یک کشور خاص، رضایت مبهمی را به سیستم سیاسی اش می دهد

8. But days, weeks, months, elapsed. Jean Valjean had tacitly accepted Cosette's tacit consent. She regretted it. It was too late.
[ترجمه ترگمان]اما روزها، هفته ها، ماه ها می گذشت ژان وال ژان به طور ضمنی موافقت ضمنی کوزت را به طور ضمنی پذیرفته بود از این کار پشیمان بود دیگر دیر شده بود
[ترجمه گوگل]اما روزها، هفته ها، ماه ها، سپری شد ژان والژان به طور ضمنی موافقت ضمنی کوزت را پذیرفت او آن را پشیمان کرد خیلی دیر بود

9. The Web Site does not make the recommendation, express or tacit consent, promise or guarantee to any users and their online transactions.
[ترجمه ترگمان]وب سایت توصیه، بیان یا رضایت ضمنی، وعده یا ضمانت برای هر کاربر و معاملات آنلاین آن ها را ایجاد نمی کند
[ترجمه گوگل]وب سایت پیشنهاد، ابراز یا رد ضمنی، وعده یا تضمین برای هر کاربر و معاملات آنلاین خود را ارائه نمی کند

10. But days, weeks, months, elapsed. Jean Valjean had tacitly accepted Cosette's tacit consent.
[ترجمه ترگمان]اما روزها، هفته ها، ماه ها می گذشت ژان وال ژان به طور ضمنی موافقت ضمنی کوزت را به طور ضمنی پذیرفته بود
[ترجمه گوگل]اما روزها، هفته ها، ماه ها، سپری شد ژان والژان به طور ضمنی موافقت ضمنی کوزت را پذیرفت

11. While morally he condemned the practice of being rich but cruel and being benevolent but poor, he gave tacit consent to the reality of the great difference between the rich and the poor.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که از لحاظ اخلاقی، عمل ثروتمند بودن را محکوم می کرد، اما cruel، اما تهیدست بود، به واقعیت اختلاف بزرگ بین فقرا و فقرا رضایت ضمنی داد
[ترجمه گوگل]در حالی که از لحاظ اخلاقی عمل غنیمت شدن را محکوم کرد، اما بی رحمانه و مهربان، اما ضعیف بود، او رضایت مبهمی به واقعیت تفاوت بزرگ بین ثروتمندان و فقرا داد


کلمات دیگر: