کلمه جو
صفحه اصلی

rack up


(خودمانی) 1- به دست آوردن، ( در مسابقه - امتیاز) کسب کردن، نایل شدن، دست یافتن 2- (سخت) شکست دادن، چیره شدن 3- (مثلابا مشت) فرو افکندن، نقش زمین کردن 4- ( مثلا در تصادف رانندگی ) داغان کردن، خرد کردن

انگلیسی به فارسی

بازی کردن - حساب کردن


دندانه دار کردن، بازی کردن - حساب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• collect, gather

مترادف و متضاد

achieve, gain


Synonyms: accomplish, acquire, actualize, attain, carry out, do, earn, get done, obtain, produce, reach, realize, score, wind up


جملات نمونه

1. We come to the stable to rack up the horses in the evening every day.
[ترجمه Amir] ما هر روز می آییم و اسب ها را شمارش می کنیم.
[ترجمه sara] ما هر روز عصر برای زین کردن اسب ها به اسطبل می آییم.
[ترجمه ترگمان]ما به اصطبل آمده ایم تا هر روز اسب ها را جا به جا کنیم
[ترجمه گوگل]ما هر روز صبح پا به پای اسب میرویم

2. Ordinarily they were able to rack up all the other teams without the lightest effort.
[ترجمه ترگمان]معمولا آن ها قادر بودند تمام تیم ها را بدون کوچک ترین تلاشی در گروه های دیگر جا به جا کنند
[ترجمه گوگل]به طور معمول آنها توانستند تمام تیم های دیگر را بدون هیچ کمکی تلاش کنند

3. They seem driven by a Teutonic determination to rack up as many airline meals as possible.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که آن ها از تصمیم Teutonic برای جمع کردن هر چه غذای خطوط هوایی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها قصد داشتند تا به عنوان غذا های شرکت های هواپیمایی به عنوان امکان پذیر است

4. A legal background can help you rack up bonus points in your job search.
[ترجمه Amir] بک گراند چک قانونی به شما کمک میکند تا حساب کنید امتیازهای گذشته کسب کرده خود را جهت پیدا کردن شغل مناسب.
[ترجمه ترگمان]یک پس زمینه قانونی می تواند به شما کمک کند نقاط پاداش را در جستجوی شغلی خود جمع کنید
[ترجمه گوگل]پس زمینه حقوقی می تواند به شما در جمع آوری امتیاز پاداش در جستجوی شغلی کمک کند

5. Now your phone can help you rack up savings all over town!
[ترجمه ترگمان]حالا موبایلت می تونه کمکت کنه تو کل شهر پس انداز کنی
[ترجمه گوگل]در حال حاضر گوشی شما می تواند به شما در جمع آوری پول در سراسر شهر کمک کند

6. Rack up directly on the cement foundation, non - embedded I - beam .
[ترجمه ترگمان]به طور مستقیم بر روی پایه سیمانی، beam non قرار داده می شود
[ترجمه گوگل]به طور مستقیم بر روی بنیاد سیمان، I - beam پرتاب نشده قرار دهید

7. The home team rack up fifty point in the football game.
[ترجمه ترگمان]تیم خانگی پنجاه امتیاز در بازی فوتبال کسب کرد
[ترجمه گوگل]تیم میزبان پنجاه امتیاز در بازی فوتبال است

8. Lower rates mean that firms are more likely to rack up profits in the coming months.
[ترجمه ترگمان]نرخ های پایین تر به این معنی است که شرکت ها در ماه های آتی بیشتر سود می برند
[ترجمه گوگل]نرخ های پایین تر به این معنی است که شرکت ها در ماه های آتی بیشتر سود می برند

9. Some other stations don't have such good security, you know, and their crime-fighting shows rack up pretty heavy casualties.
[ترجمه ترگمان]برخی از ایستگاه های دیگر چنین امنیت خوبی ندارند و مبارزه با جرم آن ها تلفات سنگینی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بعضی از ایستگاه های دیگر چنین امنیتی خوبی ندارند، شما می دانید، و مبارزه با جرم و جنایت آنها باعث تلفات بسیار سنگینی می شود

10. Product Review, tips, "discounts, " and Yakima and Thule rack up the "top" more "smoothly.
[ترجمه ترگمان]بررسی محصول، نکات، \"تخفیف\"، \"تخفیف\" و \"Yakima\" و \"توله\"، \"بالا\" را به آرامی بالاتر می برند
[ترجمه گوگل]بررسی محصولات، راهنمایی ها، تخفیف ها، و Yakima و Thule بیشتر از هم 'صاف' 'بالا'

11. It helped Shanghai sail through that relatively rough patch and rack up double - digit annual economic growth.
[ترجمه ترگمان]این سازمان به شانگهای کمک کرد تا از آن منطقه نسبتا سخت عبور کند و رشد اقتصادی دو رقمی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این به شانگهای رفت و از طریق آن پچ نسبتا خشن و رشد اقتصادی دو رقمی سالانه رشد کرد

12. Collect fruit to keep Bonk healthy, meat to make him mean, and smiley faces to rack up points .
[ترجمه ترگمان]جمع آوری میوه برای سالم نگه داشتن Bonk، گوشت باعث می شود که او به این معنا باشد و smiley برای گرفتن امتیاز با آن ها مواجه است
[ترجمه گوگل]جمع آوری میوه برای حفظ Bonk سالم، گوشت به او را به معنی، و لبخند چهره به دندانه دار کردن امتیاز

13. Call customer service to suspend your account so that no one else can rack up minutes.
[ترجمه ترگمان]به خدمات مشتریان زنگ بزنید تا حساب شما را مختل کنند تا کسی نتواند چند دقیقه دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]با کلیک بر روی سرویس مشتری برای تعلیق حساب کاربری خود، به طوری که هیچکس دیگر نمیتواند چند دقیقه صبر کند

پیشنهاد کاربران

اگر برای بدهی ( debt ) باشد به معنی بالا اوردن هست
rack up the debt
بالا اوردن بدهی

In the fall, everyone is out raking up the dead leaves
در پائیز، هرکسی که بیرون باشه در حال رد شدن از بین برگ های زرد خردشون میکنه

جمع کردن یک مبلغ
بدست آوردن یک امتیاز


کلمات دیگر: