کلمه جو
صفحه اصلی

radio transmitter

انگلیسی به فارسی

فرستنده رادیویی


انگلیسی به انگلیسی

• device used to broadcast radio waves

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] فرستنده رادیویی فرستنده ای که توان RF را برای ارسال از طریق فضاغ به شکل امواج رادیویی تولید میکند.

جملات نمونه

1. It works with a tiny radio transmitter and receiver in the handset and the base.
[ترجمه ترگمان]آن با یک فرستنده رادیویی کوچک و گیرنده در گوشی و پایه کار می کند
[ترجمه گوگل]با فرستنده و گیرنده رادیویی کوچک در گوشی و پایه کار می کند

2. It's a short-wave radio transmitter.
[ترجمه ترگمان]یه فرستنده رادیویی کوتاهه
[ترجمه گوگل]این فرستنده رادیویی کوتاه موج است

3. A typical radio transmitter has a power of 100 kilowatts.
[ترجمه ترگمان]یک فرستنده رادیویی معمولی دارای قدرت ۱۰۰ کیلووات است
[ترجمه گوگل]یک فرستنده رادیو معمولی دارای قدرت 100 کیلووات است

4. Poulsen - Arc Radio Transmitter invented.
[ترجمه ترگمان]رادیوی Poulsen - اختراع شد
[ترجمه گوگل]Poulsen - فرستنده رادیو قوس اختراع شد

5. Are the ship's main radio transmitter aerials earthed and radars switched off?
[ترجمه ترگمان]آیا آنتن های اصلی فرستنده رادیویی کشتی اتصال زمین شده و رادارها خاموش شده اند؟
[ترجمه گوگل]آیا آداپتورهای رادیوی اصلی کشتی کشتی زمینی هستند و رادار ها خاموش می شوند؟

6. Your mobile device is a radio transmitter and receiver.
[ترجمه ترگمان]دستگاه تلفن همراه شما یک فرستنده رادیویی و گیرنده است
[ترجمه گوگل]دستگاه تلفن همراه شما یک فرستنده و گیرنده رادیویی است

7. Each cell is equipped with a low-powered radio transmitter and receiver that permit propagation of signals among cell-phone users.
[ترجمه ترگمان]هر سلول مجهز به فرستنده رادیویی با قدرت پایین و دریافت کننده است که انتشار سیگنال ها در میان کاربران تلفن همراه را مجاز می کند
[ترجمه گوگل]هر سلول مجهز به فرستنده و گیرنده رادیویی کم قدرت است که اجازه پخش سیگنال در میان کاربران تلفن همراه را می دهد

8. Gibson met a clever classmate who had built his own radio transmitter.
[ترجمه ترگمان]گیبسون با یک همکلاسی باهوش که فرستنده رادیویی خودش را ساخته بود، ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]گیبسون یک همکلاسی باهوش داشت که فرستنده رادیویی خود را ساخته بود

9. Here you simply ensure that the mechanical linkage will give more than sufficient control and then adjust the radio transmitter in suit.
[ترجمه ترگمان]در اینجا به سادگی می توانید اطمینان حاصل کنید که اتصال مکانیکی بیشتر از کنترل کافی برخوردار خواهد بود و سپس فرستنده رادیویی را با کت مناسب تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]در اینجا شما به آسانی اطمینان حاصل کنید که اتصال مکانیکی بیش از کنترل کافی را فراهم می کند و سپس فرستنده رادیو را در کت و شلوار تنظیم می کند

10. There was also £500 in one-pound notes, and a five-valve radio transmitter.
[ترجمه ترگمان]همچنین ۵۰۰ پوند در یک اسکناس یک پوندی و یک فرستنده رادیویی پنج شیر وجود داشت
[ترجمه گوگل]همچنین 500 پوند در یادداشت های یک پوند و یک فرستنده رادیو 5 درجه ای وجود داشت

11. And for 500 miles it was carried on the current without power, navigational gear or a radio transmitter.
[ترجمه ترگمان]و برای ۵۰۰ مایل جریان بدون قدرت، تجهیزات جهت یابی یا فرستنده رادیویی انجام شد
[ترجمه گوگل]و برای 500 مایل آن را در حال حاضر بدون قدرت، دنده دریایی و یا فرستنده رادیویی انجام شد

12. But it was an expensive raincoat, because one of its buttons is a small radio transmitter.
[ترجمه ترگمان]اما این یک بارانی گران قیمت بود، چون یکی از دکمه های آن یک فرستنده رادیویی کوچک بود
[ترجمه گوگل]اما این بارانی گرانبها بود، زیرا یکی از دکمه های آن یک فرستنده رادیویی کوچک است

13. He then transmitted the encrypted message with a standard Morse code radio transmitter.
[ترجمه ترگمان]سپس پیام رمز شده را با یک فرستنده رادیویی استاندارد مورس منتقل کرد
[ترجمه گوگل]سپس پیام رمزگذاری شده را با فرستنده رادیویی استاندارد مورس ارسال می کند

14. Doppler Radio Direction Finder is a technology that measures the angle between radio transmitter and the radio using Doppler effect (Doppler principle).
[ترجمه ترگمان]Direction Doppler Doppler ابزاری است که زاویه بین فرستنده رادیویی و رادیو را با استفاده از اثر داپلر (اصل داپلر اندازه گیری می کند
[ترجمه گوگل]Direction Finder رادیو Doppler یک تکنولوژی است که زاویه بین فرستنده رادیویی و رادیو را با استفاده از اثر داپلر (اصل داپلر) اندازه گیری می کند


کلمات دیگر: