کلمه جو
صفحه اصلی

tail away

انگلیسی به انگلیسی

• tail off, diminish gradually, wane, subside gradually, fade

جملات نمونه

1. His voice tailed away in the bitter cold air.
[ترجمه ترگمان]صدایش در هوای سرد و تلخ ناپدید شد
[ترجمه گوگل]صدای او در هوای تلخ سرد بود

2. The actor's voice tailed away as he forgot his lines.
[ترجمه ترگمان]همان طور که خطوط خود را از یاد برده بود، صدای بازیگر به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدای بازیگر به خاطر خطوط خود فراموش شد

3. The boy's voice tailed away into silence.
[ترجمه ترگمان]صدای پسر به خاموشی گرایید
[ترجمه گوگل]صدای پسر به سکوت خیره شد

4. 'But why . . . ?' Her voice tailed away.
[ترجمه ترگمان]اما چرا …؟ صدای او از بین رفت
[ترجمه گوگل]'اما چرا ؟ ' صدای او بلند شد

5. When I pedal-turned the tail away from the flames, my door flew open.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدال گاز را فشار دادم، دمش را از شعله های آتش دور کردم، در باز شد
[ترجمه گوگل]وقتی که من پدال را دم دم از شعله های آتش گرفتم، درب من باز شد

6. Since then it's tailed away.
[ترجمه ترگمان] از اون موقع رد شد
[ترجمه گوگل]از آن زمان تا کنون دشوار است

7. But he shook his little tail away he flew.
[ترجمه ترگمان]اما او دمش را تکان داد و پرواز کرد
[ترجمه گوگل]اما او دم کوچک خود را دور کرد پرواز کرد

8. Keep your tail away from stoves, candles, lit cigarettes, garbage disposals, automatic dishwasher doors, children, rocking chairs, and dogs.
[ترجمه ترگمان]دم خود را از stoves، شمع، سیگار lit، دره ای ماشین dishwasher، بچه ها، صندلی گهواره ای، بچه ها و سگ ها را دور نگه دارید
[ترجمه گوگل]دم خود را از کوره، شمع، سیگار روشن، دفع زباله، درب اتوماتیک ماشین ظرفشویی، کودکان، صندلی های تانک و سگ ها دور نگه دارید

9. Anything you need is only a flick of your tail away.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که نیاز داشته باشی فقط یک تکان دادن دمش است
[ترجمه گوگل]هر چیزی که شما نیاز دارید فقط یک تلنگر از دم شما دور است

10. Sportsmen stay in their cars and wait for the wind to tail away.
[ترجمه ترگمان]sportsmen در واگن های خود می مانند و منتظر می مانند که باد از آنجا دور شود
[ترجمه گوگل]ورزشکاران در اتومبیل خود باقی می مانند و منتظر باد می مانند

پیشنهاد کاربران

غیر قابل شنیدن شدن، ضعیف تر شدن، کم شدن، ازبین رفتن، عقب افتادن، ول شدن، باریک شدن


کلمات دیگر: