کلمه جو
صفحه اصلی

tagger


تنکه اهن یاحلبی، دنبال کننده دربازی گرگم بهوا

انگلیسی به فارسی

برچسب


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that tags, person or thing that joins one thing to another; (slang) graffiti artist

جملات نمونه

1. Photo Tagger will batch the people it finds into groups and will then suggest tags for them.
[ترجمه ترگمان]عکس Tagger افرادی را که در گروه ها پیدا می کند، دسته بندی می کند و سپس آن ها را برای آن ها پیشنهاد می کند
[ترجمه گوگل]Photo Tagger افرادی را که در گروه قرار می گیرند دسته بندی می کنند و سپس برچسب ها را برای آنها پیشنهاد می کنند

2. An auto tagger automatically computes Categories, based on the contents of submitted Entries (PUT).
[ترجمه ترگمان]یک خودکار خودرو به طور خودکار دسته ها را محاسبه می کند، براساس محتوای Entries تسلیم (PUT)
[ترجمه گوگل]تگ خودکار به طور خودکار محتویات دسته بندی ها، بر اساس محتویات نوشته های ارسال شده (PUT)

3. The deepest insult that one tagger can give another is to 'line' his 'tag', which is done by drawing a line through it.
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین توهینی که یک tagger می تواند به دیگری بدهد این است که برچسب خود را که با کشیدن یک خط از طریق آن انجام می شود، ببندند
[ترجمه گوگل]عمیق ترین توهین که یک تگگر میتواند به دیگری بدهد این است که �برچسب� خود را خط بزنید، که با کشیدن یک خط از طریق آن انجام می شود

4. When a tagger becomes well known, he is said to be 'up'.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک tagger معروف می شود، گفته می شود که بیدار می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک نشانگر به خوبی شناخته می شود، گفته شده است که او 'بالا' است

5. The paper built a POS tagger based on MaxEnt and word clustering.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک POS را براساس MaxEnt و خوشه بندی کلمات ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این مقاله یک برچسب POS بر اساس MaxEnt و خوشه بندی کلمه ساخته شده است

6. The Image Tagger — Sort through news photos coming out of Haiti and categorize (tag) them with keywords like "adult, child, alive, deceased. "
[ترجمه ترگمان]تصویر Tagger تصویری از طریق عکس های خبری که از هاییتی می آیند و طبقه بندی می کنند (برچسب)آن ها را با کلمات کلیدی مانند \"بالغ، بچه، زنده، مرده\" دسته بندی می کند
[ترجمه گوگل]Tagger Image - مرتب کردن بر اساس عکسهای خبری از هائیتی و طبقه بندی آنها با کلمات کلیدی مانند �بزرگسال، کودک، زنده، مرده� '

7. The highest level of verbal information that can reasonably be expected from an automatic tagger is the transitivity of the verb.
[ترجمه ترگمان]بالاترین سطح اطلاعات شفاهی که می تواند به طور منطقی از یک tagger اتوماتیک انتظار رود the verb است
[ترجمه گوگل]بالاترین سطح اطلاعات کلامی که می تواند به طور منطقی از تکرار خودکار انتظار می رود، این است که ترتیب فعل فعل است

8. Mate, director of the Marine Mammal Institute at Oregon State University, is the world's most inventive and prolific satellite- tagger of whales.
[ترجمه ترگمان]همسر یابی، رئیس موسسه Mammal دریایی در دانشگاه ایالتی ارگان، یکی از مبتکرانه ترین و prolific ماهواره جهان است
[ترجمه گوگل]مات، مدیر مؤسسه ماموران دریایی دانشگاه ایالتی اورگان، کشف ماهرترین و پرطرفدارترین نهنگهای جهان است

9. No matter, because out of the two applications, Facebook users will likely find Photo Tagger the more useful of the two since it offers a more direct purpose: tag these photos fast!
[ترجمه ترگمان]مهم نیست، چون خارج از این دو کاربرد، کاربران فیس بوک به احتمال زیاد Photo از این دو را پیدا خواهند کرد چون هدف مستقیمی را ارایه می دهد: این عکس ها را سریع برچسب بزنید!
[ترجمه گوگل]مهم نیست، چرا که از دو برنامه کاربردی، کاربران فیس بوک احتمالا Photo Tagger را مفید تر از این می کنند، زیرا برچسب های سریع تر این عکس ها را سریع تر ارائه می دهد!

10. We thought it was just some type of new tagger .
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کردیم که این فقط یه نوع of جدیده
[ترجمه گوگل]ما فکر می کردیم این فقط نوعی برچسب جدید است

پیشنهاد کاربران

برچسب زن

tagger ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: نشان‏گذار 1
تعریف: فردی که نشان‏گذاری می‏کند


کلمات دیگر: