کلمه جو
صفحه اصلی

rack one's brains


فکر خود را سخت به کار انداختن

انگلیسی به انگلیسی

• think really hard, try very hard to remember something

جملات نمونه

1. Of course, of rack one's brains in scheming pack as before unwarrantable flimsy china no risk at all.
[ترجمه ترگمان]البته، از قفسه مغز یک گروه برنامه ریزی شده است، مثل قبل از این که هیچ ریسکی در چین باشد، هیچ ریسکی در کار نیست
[ترجمه گوگل]مطمئنا، از مغزهای رکاب خود در بسته بندی پیشنهادی به عنوان قبل از چین غیر قابل انعطاف نازک هیچ ریسکی وجود ندارد

2. To let buy book behavior rationalize, not hesitate rack one's brains, take all steps.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه اجازه دهید رفتار کتاب را منطقی کنید، در مغز یک فرد تردید نکنید، تمام مراحل را بردارید
[ترجمه گوگل]اجازه دهید رفتار خرید کتاب را منطقی سازد، مغز خود را قفل نکنید، تمام مراحل را انجام دهید

3. Might can generate corruption, everybody begins rack one's brains to please him, boodle he, do whole barrier of smoke of small group black is angry.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی بتواند فساد را تولید کند، هر کسی از مغز یک نفر شروع می کند تا او را راضی کند، اما او، تمام موانعی که بین دود یک گروه کوچک وجود دارد عصبانی است
[ترجمه گوگل]ممکن است فساد ایجاد کند، همه می توانند مغز را به اوج لذت برسانند، او را ببوسد، کل سد دود از گروه کوچک سیاه پوست را خشمگین کند

4. Sometimes about your recent news, sometimes to rack one's brains as you write the message word deletion . . . So, two person, a city, a man lost in another person's thoughts.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها در مورد اخبار تازه شما، گاهی اوقات برای جا گذاشتن مغز یک مغز، به عنوان یک انسان، شهری، شهری که در افکار یک فرد دیگر از دست می رود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات در مورد اخبار اخیر خود، گاهی اوقات به مغز خود را قفل است که شما نوشتن حذف کلمه پیام بنابراین، دو نفر، یک شهر، یک مرد در افکار فرد دیگر گم شد

5. And his partners, try to eliminate the presence of a brother rack one's brains combat, this cohesion will remind you of your childhood friends ding.
[ترجمه ترگمان]و شرکای او، سعی می کنند که حضور یک قفسه مغزی برادر را از بین ببرند، این پیوستگی به شما یاد دوستان دوران کودکی شما را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]و شرکای خود را، سعی کنید از حضور یک رکورد برادر خود را از بین بردن مغز مبارزه، این انسجام شما را از دوستان دوران کودکی خود را ding به یاد

6. You are in charge of handling will be past wisdom and rich people rack one's brains and god-given the major problem that its solve.
[ترجمه ترگمان]شما مسئول رسیدگی به مسائل خرد و دانایی هستید و افراد ثروتمند مغز انسان و خدا را به مشکل بزرگی تبدیل می کنند که راه حل آن را حل می کند
[ترجمه گوگل]شما مسئول رسیدگی به حکمت گذشته هستید و ثروتمندان مغز و خدای خود را با توجه به مشکل اصلی حل می کنند

7. Marry you, for the life of a wonderful experience, a rack one's brains.
[ترجمه ترگمان]ازدواج با شما، برای زندگی یک تجربه شگفت انگیز، مغز یک قفسه است
[ترجمه گوگل]برای زندگی یک تجربه شگفت انگیز، یک مغز یک رکورد، ازدواج کنید

8. In this way, young people forget to eat and sleep, day and night, rack one's brains, write the song desperately.
[ترجمه ترگمان]در این راه، مردم جوان به خوردن و خواب، روز و شب را فراموش می کنند و با ناامیدی ترانه را می نویسند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، جوانان فراموش می کنند روزی و شب بخورند و بخوابند، مغز را قفل کنند، آهنگ را به شدت نوشتند

پیشنهاد کاربران

به مغزم فشاور آوردن

تلاش کنی برای بیاد آوردن چیزی


کلمات دیگر: