کلمه جو
صفحه اصلی

radicalization

انگلیسی به فارسی

رادیکالیزاسیون


انگلیسی به انگلیسی

• process of making extreme, act of making radical (also radicalisation)

جملات نمونه

1. But radicalization can happen for personal reasons as well.
[ترجمه ترگمان]اما افراط گرایی می تواند به دلایل شخصی هم اتفاق بیفتد
[ترجمه گوگل]اما رادیکالیزاسیون می تواند به دلایل شخصی رخ دهد

2. The answer is the radicalization of the Republican Party.
[ترجمه ترگمان]پاسخ، افراط گرایی حزب جمهوری خواه است
[ترجمه گوگل]پاسخ این است که رادیکالیزه شدن حزب جمهوریخواه

3. It is true that the recent radicalization of some atheists is a response to attempts at the evangelization of public and political institutions by fundamentalist groups.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت دارد که افراط گرایی اخیر برخی از ملحدان، واکنشی به تلاش در the موسسات عمومی و سیاسی توسط گروه های بنیادگرا است
[ترجمه گوگل]درست است که رادیکالیزه شدن اخیر بعضی خدایان پاسخی به تلاش برای تحقق بخشیدن به نهادهای عمومی و سیاسی توسط گروه های بنیادگرایانه است

4. Even worse, we have no policy to counter radicalization or any clarity on whose responsibility in the U. S. government it is to develop and implement such a policy.
[ترجمه ترگمان]حتی بدتر از این، ما هیچ خط مشی برای مقابله با افراط گرایی یا هر گونه روشنی که مسوولیت او در ایالات متحده وجود دارد نداریم اس دولت باید چنین سیاستی را توسعه و اجرا کند
[ترجمه گوگل]حتی بدتر از آن، ما هیچ سیاستی برای مقابله با رادیکالیزاسیون و یا هر وضوحی که مسئولیت آن در دولت U S دولت این است که چنین سیاستی را توسعه و پیاده سازی کنیم

5. Cancer surgeons thought, mistakenly, that each radicalization of the procedure was progress.
[ترجمه ترگمان]جراحان سرطان به اشتباه فکر می کردند که هر گونه افراط گرایی روند پیشرفت است
[ترجمه گوگل]جراحان سرطانی به اشتباه فکر کردند که هر رادیکالیزه شدن پروسه پیشرفت داشته است

6. "You have a cocktail of radicalization and a pervasive sense of deprivation and injustice, " said John Wilson, a senior fellow and terrorism expert at New Delhi's Observer Research Foundation.
[ترجمه ترگمان]جان ویلسون، یک متخصص ارشد و متخصص تروریسم در بنیاد تحقیقات ناظر دهلی نو، گفت: \" شما یک کوکتل افراط گرایی و حس فراگیر محرومیت و بی عدالتی دارید \"
[ترجمه گوگل]جان ویلسون، یکی از کارشناسان ارشد همکار و تروریسم در بنیاد تحقیقات ناظر دهلی نو، گفت: 'شما یک کوکتل رادیکالیزاسیون و یک احساس فراگیر محرومیت و بی عدالتی دارید '

7. Continued war in Afghanistan will mean continued radicalization in Pakistan.
[ترجمه ترگمان]ادامه جنگ در افغانستان به معنای افراط گرایی ادامه دار در پاکستان خواهد بود
[ترجمه گوگل]ادامه جنگ در افغانستان به معنای رادیکالیزه شدن در پاکستان خواهد بود

8. "The whole issue of Muslim community, radicalization, Islamaphobia, etcetera, it is being politicized more and more," he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" کل مساله جامعه مسلمان، افراط گرایی، Islamaphobia، و غیره، جنبه سیاسی و بیشتری دارد \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'کل موضوع جامعه مسلمان، رادیکالیزه شدن، اسلامگرائی و غیره، بیشتر و بیشتر سیاسی شده است '

9. Radicalization is a bad diplomat.
[ترجمه ترگمان]Radicalization دیپلمات بدی است
[ترجمه گوگل]رادیکالیزاسیون یک دیپلمات بد است

10. As the case of Stockholm bomber Taimour Abdulwahab al-Abdaly shows, Britain has an ongoing problem with the radicalization of Muslim immigrants.
[ترجمه ترگمان]همانطور که در مورد بمب گذار استکهلم Taimour Abdulwahab نشان می دهد، بریتانیا یک مشکل در حال پیشرفت با افراط گرایی مهاجران مسلمان دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که تیمور عبدالوهاب الآبدی، بمب افکن استکهکتیو نشان می دهد، بریتانیا مشکلی در حال پیشروی با دگرگونی مهاجران مسلمان است

11. In implementing a policy against transnational crime and terrorism, we must, nonetheless, respect human rights and avoid measures that will lead to further radicalization and foment terrorism.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، ما در اجرای سیاست علیه جرائم سازمان یافته و تروریسم باید به حقوق بشر احترام گذاشته و از اقداماتی که منجر به افراط گرایی بیشتر و تحریک تروریسم خواهد شد خودداری نماییم
[ترجمه گوگل]با اجرای سیاست ای علیه جنایت تروریستی و تروریسم ما باید حقوق بشر را رعایت کنیم و از اقداماتی که موجب رادیکالیزه بیشتر و تروریسم می شود، جلوگیری کنیم

12. Beijing's apparent effort to pre-empt criticism from nationalist Internet users has resulted in a radicalization of Chinese diplomacy that might undercut China's global clout.
[ترجمه ترگمان]تلاش آشکار پکن برای جلوگیری از انتقاد کاربران اینترنت ملی منجر به افراط گرایی دیپلماسی چین شده است که ممکن است نفوذ جهانی چین را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]تلاش ظاهرا پکن برای جلوگیری از انتقاد از کاربران اینترنت ملی، موجب رادیکالیابی دیپلماسی چینی شده است که ممکن است تحت تأثیر نفوذ جهانی چین قرار گیرد

13. This swelling demographic of young, unemployed Yemenis represents a significant socioeconomic concern and a potential target for radicalization and recruitment by terrorist organizations.
[ترجمه ترگمان]این آمار جمعیتی جوان و بی کار نشان دهنده یک نگرانی اقتصادی اجتماعی قابل توجه و یک هدف بالقوه برای افراط گرایی و جذب افراد توسط سازمان های تروریستی است
[ترجمه گوگل]این جمعیت شناختی جوانان، بیکاران یمنی، یک نگرانی مهم اجتماعی و اقتصادی و یک هدف بالقوه برای رادیکالیزاسیون و استخدام سازمان های تروریستی است

14. There were, the author finds, three reasons for the radicalization of scientists.
[ترجمه ترگمان]نویسنده متوجه می شود که سه دلیل برای افراط گرایی دانشمندان وجود دارد
[ترجمه گوگل]نویسنده، سه دلیل برای رادیکالیزه کردن دانشمندان وجود دارد

پیشنهاد کاربران

افراطی گری

Radical
رادیکال/
Radically
رادیکالانه/
Radicalize
رادیکالیدن/
Radicalizer
رادیکالنده/
Radicalized
رادیکالیده/
Radicalizing
رادیکالیدن، رادیکالان ( مانند خندان ) ​
Radicalizingly
رادیکالان وار/
Radicalization
رادیکالِش
Radicalizational
رادیکالِشی، رادیکالِشال
Radicalism
رادیکالگرایی
Radicalist
رادیکالگرا
Radicalistic
رادیکالیک، رادیکالگراییک
Radicalistically
رادیکالیکانه، رایدیکالگرانه
Radicalness
رادیکالِگی/


کلمات دیگر: