کلمه جو
صفحه اصلی

sadomasochism


(روان شناسی) آزارگری - آزارخواهی، سادو مازوخیسم، لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری

انگلیسی به فارسی

لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری


غم انگیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: sadomasochistic (adj.)
• : تعریف: the deriving of pleasure, esp. of sexual gratification, from either inflicting pain or suffering pain, or both.

• sadism + masochism, derivation of sexual gratification from subjecting others to pain or from being subjected to pain
sado-masochism is sexual activity between two people in which one of them has a sadistic role and the other one has a masochistic role.

جملات نمونه

1. He knew what Greenpeace was, and the geodesic dome, and sado-masochism, and even supply-side economics.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که صلح سبز چه بود، و گنبد geodesic و sado - masochism و حتی اقتصاد مبتنی بر تامین
[ترجمه گوگل]او می دانست چه چیزی از گرین پائیز، گنبد ژئودزی و سدوموسیوشیسم و ​​حتی اقتصاد عرضه داشت

2. What devotees of sadomasochism do to their bodies is nothing compared to the torments that those addicted to the news and political commentary inflict on their minds almost every hour of the day.
[ترجمه ترگمان]آنچه که مریدان of در بدن خود انجام می دهند در مقایسه با شکنجه ها چیزی نیست که افراد معتاد به اخبار و تفسیر سیاسی تقریبا در هر ساعت از روز بر ذهن آن ها تحمیل می کنند
[ترجمه گوگل]آنچه که متوسلانان به طب سوزوموخویسم به بدنشان انجام می دهند، هیچ مقایسه ای با عواقب آن نیست که کسانی که معتاد به خبرها و تفاسیر سیاسی هستند تقریبا هر ساعت از روز به ذهنشان می رسند

3. It is, however, extremely rare for sadomasochism to be an individual's only means of sexual satisfaction (paraphilic sadomasochism is seen almost exclusively in males, at a ratio of 20:.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این به شدت برای sadomasochism نادر است که تنها وسیله رضایت جنسی فرد باشد (paraphilic sadomasochism)تقریبا به طور انحصاری در مردان دیده می شود، به نسبت ۲۰:
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیار نادر است که سموموزوشیسم تنها وسیله ای برای رضایت جنسی باشد که فردی (تقریبا انحصارطلبانه در مردان، در حدود 20 درصد است

4. SM together stands for sado masochist or sadomasochism, implying that sadism and masochism are two sides of the same coin and exist together, not separately.
[ترجمه ترگمان]SM ها یا sadomasochism نشان می دهد که sadism و masochism دو طرف یک سکه هستند و در کنار هم قرار دارند، نه به طور جداگانه
[ترجمه گوگل]SM به همراه sado masochist یا sadomasochism است، به این معنی که sadism و masochism دو طرف یک سکه هستند و به صورت جداگانه وجود دارند

5. Not only his social criticism and sadomasochism subjects contradict and dispel to each other, his sadomasochism subject also discloses the writers unstableness in thought.
[ترجمه ترگمان]موضوع sadomasochism او نه تنها انتقاد اجتماعی او و sadomasochism را با هم در تضاد و محو می کند، بلکه این موضوع نیز آثار نویسندگانی را که در تفکر هستند را فاش می کند
[ترجمه گوگل]نه تنها انتقادهای اجتماعی و اعمال سادوماولوژیستی او، مخالف و پراکنده می شوند، بلکه موضوع سادوماولوژیستی او نیز نویسندگان را ناخودآگاه در اندیشه افشا می کند

6. Known collectively as "sadomasochism" to professionals, those who practice this alternative sexual lifestyle tend to use the term bondage-domination-sadism-masochism, or BDSM.
[ترجمه ترگمان]افرادی که به طور جمعی به عنوان \"sadomasochism\" به افراد حرفه ای شناخته می شوند، کسانی که این سبک زندگی جنسی را تمرین می کنند تمایل دارند از عبارت سلطه - sadism - masochism، یا BDSM استفاده کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که به شیوه زندگی جنسی جایگزین عمل می کنند، به طور حرفه ای به عنوان متخصص طب سوزنی شناخته می شوند، معمولا از اصطلاح اسارت-سلطه-سادیسم-ماسکوشیایی یا BDSM استفاده می کنند

7. He also revealed that neither his wife of 48 years nor sons knew about his interest in sadomasochism until the News of the World article.
[ترجمه ترگمان]او همچنین فاش کرد که نه همسر او ۴۸ سال است و نه پسر از علاقه او به sadomasochism تا زمان نیوز آو د ورلد اطلاع دارند
[ترجمه گوگل]او همچنین نشان داد که نه همسرش از 48 سال و نه پسران در مورد علاقه او به سادوماولوژیستی تا مقاله �اخبار دنیا� می دانستند

8. The friend tells Ted, he's too and he should be more adventurous and try sadomasochism.
[ترجمه ترگمان]دوست به تد می گوید که او هم خیلی ماجراجو است و باید ماجراجو باشد و تلاش کند
[ترجمه گوگل]دوست به تد می گوید، او نیز بیش از حد است و او باید پرماجرا باشد و سم زدایی را امتحان کند

9. Being repressed both by the feudal disciplines and the ridiculous social rules, they behave the sense of sadomasochism in their minds.
[ترجمه ترگمان]سرکوب کردن هر دو به وسیله مقررات فئودالی و قوانین مسخره اجتماعی، آن ها را در ذهن خود احساس می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تحت تأثیر رشته های فئودالی و قوانین مسخره ای اجتماعی قرار می گیرند و احساس غم و اندوه خود را در ذهن خود دارند

10. The friend tells Ted, he's too predictable and he should be more adventurous and try sadomasochism .
[ترجمه ترگمان]دوست به تد می گوید: او خیلی قابل پیش بینی است و او باید ماجراجویی بیشتری داشته باشد و سعی کند sadomasochism را امتحان کند
[ترجمه گوگل]دوست به تد می گوید، او بیش از حد قابل پیش بینی است و او باید پرماجرا باشد و سم زدایی کند

11. To incorporate sadism in this construct, Schrenck-Notzing developed the term "algolagnia, " determining the attraction to sadomasochism was lust rather than love (Schrenck-Notzing, 189.
[ترجمه ترگمان]برای ترکیب sadism در این ساختار، Schrenck - Notzing عبارت \"algolagnia\" را توسعه داد و مشخص کرد که کشش به sadomasochism به جای عشق، شهوت است (Schrenck - Notzing، ۱۸۹)
[ترجمه گوگل]برای ادغام سادیسم در این ساختار، Schrenck-Notzing اصطلاح 'algolagnia' را توسعه داد، تعیین جذابیت به سنتوموزوشیسم، شهوت، نه عشق بود (Schrenck-Notzing، 18

12. One must really believe in the active and the passive to imagine that sadomasochism is something explained by a polarity.
[ترجمه ترگمان]انسان باید به طور جدی به فعال و انفعالی که تصور می کند sadomasochism چیزی است که با قطبش توضیح داده می شود، اعتقاد داشته باشد
[ترجمه گوگل]باید واقعا به فعال و غیرفعال اعتقاد داشته باشیم تا تصور کنیم که سم زدایی یک چیزی است که توسط یک قطب توضیح داده شده است

13. Unlike algophilia, the word algolagnia reflects both the active (algo-/pain) and passive (-lagnia/lust) components of sadomasochism.
[ترجمه ترگمان]بر خلاف algophilia، واژه algolagnia هر دو مولفه های فعال (algo - \/ pain)و غیر فعال (- lagnia \/ شهوت)of را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]بر خلاف الگوبیلیا، واژه algolagnia نشان دهنده اجزای فعال (algo- / pain) و passive (-lagnia / hust) سم زدایی می باشد

14. Of course, this can go wrong, as demonstrated by the sadomasochism of the recent debt-ceiling wrangle.
[ترجمه ترگمان]البته، این مساله می تواند غلط از آب در بیاید، همانطور که در نزاع اخیر بدهی سقف بدهی نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]مطمئنا، این می تواند به اشتباه برسد، همانطور که توسط سموموزوشیسم حل اختلاف سقف بدهی نشان داده شده است


کلمات دیگر: