کلمه جو
صفحه اصلی

webbed


تار مانند، تنسته مانند، پرده دار، پوست دار

انگلیسی به فارسی

پرده دار،پوست دار


webbed، تنیدن


انگلیسی به انگلیسی

• attached by a membrane or tissue; having the digits of the foot connected by a web (i.e. a duck); having or resembling a netlike structure (i.e. a spider web)
water birds that have webbed feet have skin connecting their toes.

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having or joined by a web.

(2) تعریف: made of or formed by a web or webbing.

جملات نمونه

1. a duck's webbed feet
پاهای پرده دار اردک

2. Mark lines for webbed feet with the back of a knife.
[ترجمه ترگمان]علامت گذاری خطوط برای پاهای پره دار با پشت یک چاقو
[ترجمه گوگل]علامت گذاری به عنوان پایه برای پشتی چاقو

3. Flamingos have webbed feet and, like wildfowl, are able to swim well in deeper water.
[ترجمه ترگمان]فلامینگوها مانند wildfowl پاهای webbed دارند و مانند wildfowl قادر به شنا کردن در آب عمیق تر هستند
[ترجمه گوگل]فلامینگوس پاهای خود را می پوشاند و مانند فلفل به خوبی در آب عمیق شنا می کنند

4. Because spiderglass now webbed the Solar System and reached out to the stars.
[ترجمه ترگمان]چون spiderglass اکنون سامانه خورشیدی webbed و به ستارگان رسیده بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که Spiderglass اکنون سیستم خورشیدی را در بر گرفته و به ستاره ها رسیده است

5. The pelican's strong legs and webbed feet propel it in water.
[ترجمه ترگمان]پاهای قدرتمند مرغ سقا و پاهای webbed آن را در آب به جلو هل می دهند
[ترجمه گوگل]پاهای قوی و پاهایتان را در آب پرتاب کنید

6. This frog has long webbed toes and a skin flap between its limbs Flying Gecko which allows it to parachute down from treetops.
[ترجمه ترگمان]این قورباغه انگشتان پا دار بلندی دارد و یک دریچه پوست بین پاهای خود پرواز می کند که به آن اجازه می دهد از نوک درختان فرود بیاید
[ترجمه گوگل]این قورباغه دارای انگشتان دست و پا و یک فلاپ پوست بین اندامهای Flying Gecko است که اجازه می دهد تا از چاله های چتر نجات پیدا کند

7. I don't want a baby with webbed feet running around the house, Daddy!
[ترجمه ترگمان]بابا جون من بچه رو با پاهای پره دار نمی خوام
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم یک کودک با پایه های لمسی در اطراف خانه، بابا!

8. Comets of ice rained down from his webbed fingers onto the ogres below.
[ترجمه ترگمان]ستاره های دنباله پر از یخ از انگشتان پره دارش بر روی غول ها فرود امدند
[ترجمه گوگل]دنباله دار یخ از انگشتان دست خود را بر روی غارهای زیر فرو برد

9. CUETAIN: Modular, composed of webbed bands assembled with streamlined fiber - glass - reinforced polyester stiffeners.
[ترجمه ترگمان]CUETAIN: مدولار، متشکل از باندهای webbed ساخته شده با الیاف پلی استر تقویت شده با پشم شیشه
[ترجمه گوگل]CUETAIN مدولار، متشکل از نوارهای طناب دار ساخته شده با سفت کننده های پلی استر تقویت شده با فیبر شیشه ای تقویت شده است

10. A bat - like winged beast with webbed feet is among the strange creatures.
[ترجمه ترگمان]یک خفاش شبح مانند با پاهای پره دار در میان موجودات عجیب قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک خفاش مانند یک حیوان بالدار با پاها در میان موجودات عجیب و غریب است

11. The fortuneteller looks at his little webbed palm and says, "Aha!"
[ترجمه ترگمان]The به کف دست webbed نگاه می کند و می گوید: \"آها!\"
[ترجمه گوگل]The fortuneteller به کمربند کمربند خود نگاه می کند و می گوید: 'آه!'

12. The arms are fully webbed and has no ink sac, which is unlike either one.
[ترجمه ترگمان]بازوها به طور کامل webbed هستند و کیسه بدون جوهر دارند که برخلاف هیچ کدام از آن ها نیست
[ترجمه گوگل]اسلحه ها به طور کامل پوشانده شده اند و هیچ سینی جوهر دارند که بر خلاف هر یک است

13. Geckos have similar membranes but increase their gliding surfaces by means of webbed feet and flaps surrounding the entire body.
[ترجمه ترگمان]geckos دارای غشا مشابهی هستند اما سطوح gliding را با استفاده از پاهای webbed و flaps اطراف بدن افزایش می دهند
[ترجمه گوگل]گچ ها دارای غشاهای مشابه هستند، اما سطوح فشردگی خود را با استفاده از پاها و فلپ های لبه های اطراف بدن دور می کنند

14. There were even birds with hooks embedded in their webbed feet.
[ترجمه ترگمان]حتی پرندگان نیز در پای webbed فرورفته بودند
[ترجمه گوگل]حتی پرندگان با قلاب های تعبیه شده در پاهایشان وجود داشت

پیشنهاد کاربران

پشمالو

همان پرده دار
مثلا پای غاز
پنگوین


کلمات دیگر: