کلمه جو
صفحه اصلی

consol


مفرد واژه ی: consols

انگلیسی به فارسی

مفرد واژه‌ی: consols


consol


دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کنسول
[زمین شناسی] کنسول
[ریاضیات] کنسول رابط

پیشنهاد کاربران

بعنوان فعل: تسلی دادن

به کسی که ناراحته یا نا امیده احساس بهتری دادن و تسلی دادن

( تلویزیون ، بازی ، . . . ) جعبه
Sony consol
جعبه سونی ( دستگاه سونی )


کلمات دیگر: