کلمه جو
صفحه اصلی

unexceptional


عادی، غیر استثنایی، بدون استثنا

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: unexceptionable


عادی، غیر استثنایی


بدون استثنا


غیرقابل تصور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unexceptionally (adv.)
(1) تعریف: not exceptional; ordinary; usual.
متضاد: exceptional, noteworthy, outstanding, prodigious, sterling

- Our friends had raved about the restaurant, but we found it unexceptional.
[ترجمه ترگمان] دوستان ما در مورد رستوران شکایت کرده بودند، اما ما آن را خیلی عادی یافتیم
[ترجمه گوگل] دوستان ما در مورد رستوران سرگردان بودند، اما ما آن را غیرقابل تصور یافتیم

(2) تعریف: allowing no exceptions to a general rule; absolute.

• not exceptional, not unusual; not allowing exceptions; unexceptionable
something that is unexceptional is only of an average quality, and not at all remarkable.

مترادف و متضاد

ordinary


Synonyms: average, characterless, common, commonplace, conventional, dull, everyday, fair, garden-variety, insignificant, mediocre, modest, no great shakes, normal, nothing special, nothing to write home about, pedestrian, plain, prosaic, routine, run-of-the-mill, second-rate, so-so, typical, undistinguished, uneventful, unexciting, unimpressive, uninspired, unmemorable, unnoteworthy, unremarkable, usual


جملات نمونه

1. Since then, Michael has lived an unexceptional life.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد (مایکل)در زندگی unexceptional زندگی می کند
[ترجمه گوگل]از آن زمان، مایکل زندگی بی وقفه ای را تجربه کرده است

2. He was a hard-working, if unexceptional, student.
[ترجمه ترگمان]اون کار سختی بود، اگه خیلی معمولی بود، دانش آموز
[ترجمه گوگل]او یک دانش آموز دشوار بود، اگر غیر عقلانی باشد

3. The rest of the summer was unexceptional.
[ترجمه ترگمان]بقیه تابستان خیلی عادی بود
[ترجمه گوگل]بقیه تابستان غیرقابل قبول بود

4. The photographs are fairly predictable and unexceptional.
[ترجمه ترگمان]عکس ها کاملا قابل پیش بینی و متناقض هستند
[ترجمه گوگل]عکس ها نسبتا قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی هستند

5. At the time, I thought it normal and unexceptional .
[ترجمه ترگمان]در آن زمان من فکر می کردم عادی و معمولی است
[ترجمه گوگل]در آن زمان، من آن را عادی و غیرقابل تصور دانستم

6. These were clinically normal flocks with unexceptional mortality.
[ترجمه ترگمان]اینها گله های طبیعی بالینی با مرگ و میر unexceptional بودند
[ترجمه گوگل]این ها گله های طبیعی بالینی با مرگ و میر غیرقابل تصور بودند

7. This is like walking in and out of some one's life, taking pleasure in unexceptional moments.
[ترجمه ترگمان]این مثل راه رفتن است و از زندگی یک نفر، لذت بردن در لحظات عادی
[ترجمه گوگل]این مانند راه رفتن در خارج از زندگی برخی از افراد است، لذت بردن از لحظات غیر قابل تصور

8. The mass media and particularly television can create the aura of charisma around people of otherwise unexceptional personality.
[ترجمه ترگمان]رسانه های جمعی و به خصوص تلویزیون می تواند باعث ایجاد هاله نورانی در اطراف افرادی شود که در غیر این صورت شخصیت unexceptional دارند
[ترجمه گوگل]رسانه های جمعی و به ویژه تلویزیون می توانند موجی از کارایی را در اطراف افراد شخصیت غیرقابل تصور ایجاد کنند

9. But it couldn't have been easy being Billy Ripken either, an unexceptional major league infielder craning his neck for notice while the press swarmed around Hall of Famer and elder brother Cal.
[ترجمه ترگمان]اما این کار برای بیلی هم آسان نبود، یک لیگ ملی معمولی که گردنش را بالا می برد تا متوجه شود، در حالی که خبرنگارها دور و بر هال of و برادر بزرگ تر از کال دروگو ازدحام کرده بودند
[ترجمه گوگل]اما بیلی ریپکن، یک سرمربی لیگ قهرمانان غیرقابل انعطاف که به گردن او توجه کرده بود، نمی توانست آسان باشد، در حالی که مطبوعات در اطراف Hall of Famer و برادر بزرگتر Cal بود

10. Balance is relative and temporary and the relatively balanced world structure is unexceptional.
[ترجمه ترگمان]تعادل نسبی و موقتی است و ساختار نسبتا متعادل جهان unexceptional است
[ترجمه گوگل]تعادل نسبی و موقتی است و ساختار نسبتا متعادل دنیای غیرقابل انکار است

11. After all, he had been a largely passive vice-president and before that an unexceptional state governor.
[ترجمه ترگمان]بعد از همه اینها، او یک معاون largely بود و قبل از آن فرماندار ایالتی unexceptional بود
[ترجمه گوگل]بعد از همه، او معاون رئیس جمهور بسیار منفعل بود و پیش از آن یک فرماندار ایالتی غیر قانونی بود

12. "On the broad canvas of presidential trade policy, Obama's decision is unexceptional, " says Doug Irwin, a trade historian at Dartmouth College.
[ترجمه ترگمان]داگ ایروین، یک تاریخدان تجاری در کالج دارتموث، می گوید: \" در پرده وسیع سیاست تجارت ریاست جمهوری، تصمیم اوباما unexceptional است \"
[ترجمه گوگل]داگ ایروین، یک مورخ تجاری در دانمارک دانمارک می گوید: 'در بطن وسیعی از سیاست های تجاری ریاست جمهوری، تصمیم اوباما غیرقابل قبول است '

13. The execution, carried out last month by Iraq's largest Shiite militia, would have been unexceptional but for one fact: The victim was one of its own.
[ترجمه ترگمان]این اعدام که ماه گذشته توسط بزرگ ترین شبه نظامیان شیعه عراق انجام شد، غیر فعال بود، اما برای یک واقعیت: قربانی یکی از افراد خودش بود
[ترجمه گوگل]اعدام که ماه گذشته توسط شبه نظامیان شیعه بزرگ عراق انجام شده بود، غیرقابل قبول بود، اما به دلیل یک واقعیت قربانی یکی از این افراد بود

14. Being exceptionally bright does not necessarily mean being successful: For instance, most members of the Mensa society for people with high IQs remain unexceptional.
[ترجمه ترگمان]بودن فوق العاده درخشان ضرورتا به معنای موفق بودن نیست: به عنوان مثال، اغلب اعضای جامعه منسا برای افرادی که دارای IQs بالا هستند همچنان unexceptional باقی می مانند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اکثر اعضای جامعه مونس برای افرادی که دارای IQ بالا هستند، غیرقابل قبول باقی می مانند


کلمات دیگر: