کلمه جو
صفحه اصلی

counterpoise


معنی : وزنه متقابل، نیروی متعادل کننده، نیروی مقاوم، حالت تعادل، وزن کردن، متقابل ساختن
معانی دیگر : پارسنگ کردن، موازنه کردن، متعادل کردن، هم وزن کردن، همسنگ کردن، ترازمند کردن، وزنه ی برابر، (نیرو یا توازن یا تاثیر) برابر ساز، تعدیل گر، خنثی کننده، ناکاراساز، برابری، تعادل، توازن، همسنگی، سنجیدن

انگلیسی به فارسی

وزنه متقابل، نیروی متعادل‌کننده، نیروی مقاوم،حالت تعادل، وزن کردن، سنجیدن


counterpoise، وزنه متقابل، نیروی متعادل کننده، نیروی مقاوم، حالت تعادل، وزن کردن، متقابل ساختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any force or influence, such as a weight or a point in an argument, that exactly balances another; counterbalance.
مشابه: offset

(2) تعریف: the condition of being exactly balanced; equilibrium.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterpoises, counterpoising, counterpoised
• : تعریف: to balance or offset with an equal force or influence; counterbalance.
مشابه: cancel, compensate, neutralize, offset

• counterbalance; balanced state
counterbalance; bring into balance by means of an opposing weight or force

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] زمین کاذب مجموعه ای از سیمها یا رساناها واقع در ارتفاعی بالاتر از سطح زمین و عایق نسبت به آن که به جای اتصال زمین در آنتنها استفاده می شوند.

مترادف و متضاد

وزنه متقابل (اسم)
counterpoise

نیروی متعادل کننده (اسم)
counterpoise

نیروی مقاوم (اسم)
counterpoise

حالت تعادل (اسم)
counterweight, counterpoise

وزن کردن (فعل)
weigh, counterpoise, weigh in

متقابل ساختن (فعل)
counterpoise

جملات نمونه

1. All parts of the sphere were nicely counterpoised.
[ترجمه ترگمان]همه قسمت های کره به خوبی counterpoised شده بودند
[ترجمه گوگل]تمام قسمت های آن به خوبی با هم مخلوط شدند

2. His robust strength was a counterpoise to the disease.
[ترجمه ترگمان]نیروی نیرومند و نیرومند او با این بیماری سازگار بود
[ترجمه گوگل]قدرت قوی او مقابله با این بیماری بود

3. He was kind, civil, and well-mannered-the perfect counterpoise to Taylor at his worst.
[ترجمه ترگمان]او مهربان و مودب و مودب و بسیار مودب بود
[ترجمه گوگل]او مهربان، مدنی و خوب بود - مناسب ترین تیلور در بدترین حالت او بود

4. Does application estate counterpoise initiative register what document should submit?
[ترجمه ترگمان]آیا طرح پیشنهادی حفاظت از املاک و مستغلات چیزی را ثبت می کند که سند باید ارائه شود؟
[ترجمه گوگل]آیا ابتکار عمل counterpoise برنامه ثبت نام می کند چه سند باید ارائه دهد؟

5. Seminal control stand enjoys specific punishment to counterpoise inside its government limits of authority.
[ترجمه ترگمان]جایگاه کنترل seminal از مجازات خاصی برخوردار است تا بتواند در محدوده اختیارات دولت خود تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]ستون کنترل سمی مجازات خاصی را در بر می گیرد که در داخل محدودیت های حکومت خود قرار دارد

6. The effect of counterpoise ( CP ) correction mehtod to the BSSE has been taken into account.
[ترجمه ترگمان]تاثیر of (CP)mehtod به the نیز در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]تاثیر مقایسه مقادیر معادله (CP) با مشتوت تا BSSE مورد توجه قرار گرفته است

7. Counterpoise conversely card price rises, at the same time stock price falls, have earn!
[ترجمه ترگمان]در همان زمان قیمت سهام کاهش می یابد، در همان زمان قیمت سهام کاهش پیدا می کند!
[ترجمه گوگل]Counterpoise در مقابل قیمت کارت افزایش می یابد، در همان زمان قیمت سهام کاهش می یابد، کسب درآمد!

8. Be fallen to counterpoise slowly later, nevertheless discharge also calculates stability to be controlled in 5 K.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، تخلیه به آرامی محاسبه می شود تا در ۵ K کنترل شود
[ترجمه گوگل]بعدا به آرامی با هم مقابله کنید، با این حال تخلیه نیز ثبات را در 5 کیلو ولت کنترل می کند

9. Whether did this encroach the individual's privacy counterpoise, both produced conflict.
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا این موضوع حریم خصوصی فرد را آزار می دهد یا نه، هر دو تعارض تولید می کنند
[ترجمه گوگل]این که آیا این منافع شخصی فرد را تحت الشعاع قرار داد، هر دو منازعه ایجاد کرد

10. Enlarging a farmer to counterpoise independently, relax policy respect, already did not have how old leeway.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک کشاورز برای حفاظت مستقل، احترام به سیاست، پیش از این نیز هیچ گونه آزادی عمل قدیمی را در اختیار نداشته است
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن یک کشاورز برای مقابله با استقلال، احترام به سیاست، تحقق بخشیدن به سیاست، قبلا چندین ساله نبود

11. The two nations'nuclear forces are in perfect counterpoise, ie are equal.
[ترجمه ترگمان]دو کشور هسته ای به طور کامل در این منطقه قرار دارند که برابر با هم هستند
[ترجمه گوگل]نیروهای هسته ای دو ملت در مقابله کامل هستند، یعنی برابرند

12. Counterpoise namely card price is lower than exercise price.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، قیمت کارت پایین تر از قیمت ورزش است
[ترجمه گوگل]Counterpoise یعنی قیمت کارت پایین تر از قیمت ورزش است

13. However potato net did not abandon countercharge the lawsuit that excited net encroachs reputation to counterpoise, message personage says this lawsuit still is in legal order.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تور سیب زمینی در دادخواست خود مبنی بر این که این دادخواست هنوز به حکم قانونی است، از اقامه دعوی حمایت نکرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، شبکه خالص سیب زمینی از دادخواهی که موجب برانگیختن شهرت برای مقابله با آن شده است، متوقف نشده است شخصیت پیام می گوید این پرونده هنوز در قانون قانونی است

14. Harmonic Motion: experimental board, spring weight, loaded board, counterpoise, stopwatch.
[ترجمه ترگمان]حرکت هارمونیک: تخته تجربی، وزن فنر، صفحه بار، counterpoise، stopwatch
[ترجمه گوگل]هیئت امتحانی حرکت هارمونیک، وزن بهار، تخته بارور، counterpoise، کرونومتر

15. Hook's Law: experimental board, spring weight, loaded board, counterpoise.
[ترجمه ترگمان]قانون هوک: تخته تجربی، وزن فنر، تخته بار، counterpoise
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره هیوک، وزن بهار، هیئت مدیره لود شده، counterpoise

Sorrow counterpoising happiness.

غمی که شادی را خنثی می‌کند.



کلمات دیگر: