کلمه جو
صفحه اصلی

review


معنی : خلاصه، رژه، عقیده، مرور، مجله، بازدید، نشریه، تجدید نظر، دوره کردن، سان دیدن، مقالات انتقادی نوشتن، مرور کردن، بازدید کردن، انتقاد کردن
معانی دیگر : (دوباره) بررسی کردن، از مدنظر گذراندن، بازنگری کردن، بررسی، مطالعه، بازبین، بازبینی، مورد بازدید قرار دادن، وادیدن، نقد (ادبی یا هنری و غیره)، نقد کردن، هنرسنجی کردن (به ویژه در روزنامه یا مجله)، (حقوق) تجدید نظر، بازبینی قضایی کردن، تجدید نظر کردن، (مجله ای که بیشتر مقالات آن در باب هنر سنجی است) نقدنامه، مجله ی هنرسنجی، پس نگری، نگاه به گذشته، گذشته نگری، پسنگری کردن، رجوع شود به: revue، (نادر) دوباره نگاه کردن

انگلیسی به فارسی

مرور، بازدید، مرور کردن، دوره کردن


بازدید، تجدید نظر، رژه، نشریه، مجله، سان دیدن،بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن،بازبین، دوره کردن


مرور، خلاصه، تجدید نظر، مجله، بازدید، نشریه، رژه، عقیده، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a process of reexamination or reconsideration.
مترادف: reappraisal, reconsideration, rethinking
مشابه: survey

- He comes up for his job review next month.
[ترجمه ترگمان] او ماه آینده برای بررسی کارش می آید
[ترجمه گوگل] او برای بررسی شغل خود در ماه آینده می آید

(2) تعریف: a looking back over past events, memories, or facts.
مترادف: retrospection, rundown, summary
مشابه: survey

- The textbook presents a review at the end of each chapter.
[ترجمه ترگمان] این کتاب درسی در پایان هر فصل یک بررسی ارائه می کند
[ترجمه گوگل] کتاب در پایان هر فصل ارائه می شود

(3) تعریف: a critical article evaluating a recent book, play, concert, or the like.
مترادف: critique, notice

- The movie got good reviews from the critics.
[ترجمه ترگمان] این فیلم نقده ای مثبتی از منتقدان دریافت کرد
[ترجمه گوگل] این فیلم بررسی های خوبی از منتقدان داشت

(4) تعریف: a journal presenting critical discussions and evaluations.
مشابه: periodical

- A review of research in the field is published each year.
[ترجمه ترگمان] مرور تحقیقات در این زمینه هر سال منتشر می شود
[ترجمه گوگل] بازبینی تحقیق در زمینه هر ساله منتشر می شود

(5) تعریف: a formal inspection, esp. of a military unit.
مترادف: parade

- The soldiers lined up for the review.
[ترجمه نجات] سربازان برای بازبینی صف کشیده بودند.
[ترجمه ترگمان] سربازان برای بررسی صف کشیده بودند
[ترجمه گوگل] سربازان برای بازبینی آماده شدند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reviews, reviewing, reviewed
(1) تعریف: to re-examine or look over again.
مترادف: brush up on, reappraise, reassess, reevaluate, reexamine, rethink
مشابه: hash out, readdress, reconsider, run down

- I reviewed my notes before the exam.
[ترجمه ترگمان] من یادداشت های خود را قبل از امتحان مرور کردم
[ترجمه گوگل] یادداشت هایم را قبل از امتحان بررسی کردم
- After the council reviewed the evidence, they reversed their earlier decision.
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه شورا شواهد را بررسی کرد، آن ها تصمیم قبلی خود را معکوس کردند
[ترجمه گوگل] پس از آنکه شورا شواهد را بررسی کرد، تصمیم قبلیشان را عوض کرد

(2) تعریف: to look back over (past events or the like).
مترادف: retrace
مشابه: rehash, remember

- He reviewed his accomplishments over the past ten years and felt somewhat proud.
[ترجمه زینب زرمسلک] با مرور دستاوردهای خود در ده سال گذشته احساس غرور کرد.
[ترجمه ترگمان] او در طی ده سال گذشته دستاوردهای خود را مرور کرد و اندکی احساس غرور کرد
[ترجمه گوگل] او دستاوردهای خود را در ده سال گذشته تجدید نظر کرده و احساس افتخار می کند

(3) تعریف: to offer a critical survey of (an article, book, or the like).
مترادف: critique
مشابه: analyze, criticize, evaluate, explicate, recapitulate

- He reviews plays for the local newspaper.
[ترجمه ترگمان] او برای روزنامه محلی بازی می کند
[ترجمه گوگل] او بازدیدهای روزنامه محلی را بررسی می کند
- The restaurant was reviewed by one of the top food critics.
[ترجمه ترگمان] این رستوران توسط یکی از منتقدان بزرگ غذایی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل] رستوران یکی از منتقدان غذای برتر را بررسی کرد

(4) تعریف: to officially inspect.
مترادف: inspect
مشابه: examine, scrutinize, survey

- The general reviewed the troops.
[ترجمه ترگمان] ژنرال نیروها را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل] به طور کلی نیروهای نظامی را بررسی کردند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reviewable (adj.)
(1) تعریف: to reconsider or restudy material.
مترادف: reconsider, rethink
مشابه: mull

- You'd better review before the exam.
[ترجمه ترگمان] بهتر است قبل از امتحان بررسی کنید
[ترجمه گوگل] بهتر است قبل از امتحان، بررسی کنید

(2) تعریف: to function as a reviewer of books, performances, and the like.
مشابه: criticize

- She reviews for the New York Times.
[ترجمه ترگمان] او روزنامه نیویورک تایمز را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل] او برای نیویورک تایمز بازنگری می کند

• survey, general study; examination, inspection
survey, conduct a general study; inspect, examine; reconsider, rethink
a review is an article in a newspaper or magazine, or an item on television or radio, in which someone gives their opinion of something such as a new book or play.
when someone reviews something such as a new book or play, they write an article or give a talk on television or radio in which they express their opinion of it.
when there is a review of a situation or system, it is formally examined in order to decide whether changes are needed.
when a situation or system is reviewed, it is formally examined in order to decide whether changes are needed.
when something comes up for review, the time arrives for it to be formally examined to see whether changes are needed. when it is under review, it is being examined in this way.
if you review a situation, you consider it carefully.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بررسی( صورتهای مالی)
[کامپیوتر] مرور
[برق و الکترونیک] مرور کردن
[حقوق] بررسی کردن، مرور کردن، تجدید نظر کردن، اعاده دادرسی، بررسی، تجدیدنظر
[ریاضیات] بررسی، بازنگری، بازدید، مرور، نقد، مطالعه دوره ای

مترادف و متضاد

Synonyms: analysis, another look, audit, check, checkup, drill, file, fresh look, inspection, march past, once-over, parade, procession, reassessment, recapitulation, reconsideration, reflection, report, rethink, retrospect, revision, scan, scrutiny, second look, second thought, survey, view


critique; summary


خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

رژه (اسم)
array, parade, pageant, review

عقیده (اسم)
impression, say, view, judgment, opinion, viewpoint, faith, belief, thought, notion, conception, estimation, review, credo, conviction, tenet, creed

مرور (اسم)
review, lapse, glance, revision, passing, elapsing, once-over, revisal

مجله (اسم)
review, magazine, gazette

بازدید (اسم)
visit, review, survey, inspection, revision

نشریه (اسم)
tract, issue, publication, serial, review, leaflet

تجدید نظر (اسم)
review, revision, reconsideration, revisal

دوره کردن (فعل)
review

سان دیدن (فعل)
review

مقالات انتقادی نوشتن (فعل)
review

مرور کردن (فعل)
pass, review, go over, run over

بازدید کردن (فعل)
review, survey, gam, revisit, reconnoiter, reconnoitre

انتقاد کردن (فعل)
blame, review, fustigate, criticize

examination, study


Synonyms: abstract, analysis, appraisal, article, assessment, blurb, book review, canvass, column, comment, commentary, criticism, discourse, discussion, dissertation, essay, evaluation, exposition, inspection, investigation, journal, judgment, magazine, mention, monograph, notice, organ, outline, pan, periodical, recapitulation, redraft, reviewal, revision, study, synopsis, theme, thesis, treatise, write-up


go over again


Synonyms: analyze, brush up, call to mind, check out, check thoroughly, debrief, go over, hash over, look at again, look back on, polish up, reassess, recall, recap, recapitulate, recollect, reconsider, reevaluate, reexamine, reflect on, rehash, remember, rethink, revise, revisit, run over, run through, run up flagpole, summon up, take another look, think over


Antonyms: ignore, neglect


criticize, scrutinize


Synonyms: assess, bad-mouth, correct, discuss, evaluate, examine, give one’s opinion, inspect, judge, knock, pan, put down, rave, read through, reedit, revise, rip, skin alive, slam, study, swipe at, take down, trash, weigh, write a critique, zap


Antonyms: approve, praise


جملات نمونه

1. his review of my book was not fair
نقد او از کتاب من منصفانه نبود.

2. the review of a famous iranian film
هنرسنجی یک فیلم معروف ایرانی

3. a final review of a text before printing
بازنگری نهایی متن قبل از چاپ

4. open to review
قابل بازبینی و بررسی کردن

5. pending the review
در اثنای بازبینی

6. to make a review of the iran-russian wars
جنگ های ایران و روس را بررسی کردن

7. keep (something) under review
(چیزی را) دایما تحت بررسی قرار دادن

8. a higher court can review the judgments of lower courts
دادگاه عالی تر می تواند داوری های محاکم تالی (یا پایین تر) را مورد تجدیدنظر قرار دهد.

9. be (or come) under review
تحت بررسی بودن (یا قرار گرفتن)

10. to pass one's life in review
زندگانی خود را از مد نظر گذراندن

11. the ad hoc committee on curriculum review
شورای ویژه جهت بررسی برنامه ی درسی

12. the soldiers paraded in front of the review stand
سربازان از جلو سکوی سان بینی رژه رفتند.

13. The reviewer padded out his review with a lengthy biography of the author.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب بررسی خود را با یک زندگینامه طولانی از نویسنده انجام داد
[ترجمه گوگل]نظر سنجی را با بیوگرافی طولانی نویسنده نوشتم

14. The case is subject to judicial review.
[ترجمه ترگمان]این پرونده تحت بررسی قضایی قرار دارد
[ترجمه گوگل]پرونده به بررسی قضایی است

15. Isn't it a happy thing if you review what you have learned on time?
[ترجمه ترگمان]اگر چیزی را که در زمان یاد گرفته ای، بررسی کنی، چیز خوبی نیست؟
[ترجمه گوگل]آیا چیزی شاد نیست اگر شما آنچه را که در زمان یاد گرفته اید بررسی کنید؟

16. His parole application is up for review next week.
[ترجمه ترگمان]درخواست آزادی مشروط او برای بررسی هفته آینده آماده است
[ترجمه گوگل]درخواست آزمایشی او برای بررسی هفته آینده است

17. Our contracts are currently under review.
[ترجمه ترگمان]قراردادهای ما در حال حاضر تحت بررسی هستند
[ترجمه گوگل]قراردادهای ما در حال بررسی است

18. The first chapter presents a critical review of the existing nursery education system.
[ترجمه ترگمان]در فصل اول یک بررسی انتقادی از سیستم آموزش کودکان موجود ارائه می شود
[ترجمه گوگل]فصل اول، ارائه انتقادی از سیستم آموزشی مهد کودک موجود را ارائه می دهد

19. Remember to review your lessons before you go to bed.
[ترجمه ترگمان]یادت باشد که قبل از رفتن به رختخواب lessons را مرور کنی
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید قبل از رفتن به رختخواب، درسهای خود را مرور کنید

20. The terms of the contract are under review.
[ترجمه ترگمان]شرایط قرارداد مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]شرایط قرارداد در حال بررسی است

21. A peer review system is being introduced to help teachers who are experiencing difficulty.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم مرور همتا برای کمک به معلمانی که مشکل تجربه می کنند معرفی شده است
[ترجمه گوگل]برای بررسی معلمان که دشواری را تجربه می کنند، یک سیستم بازبینی همکار ارائه می شود

22. We will review the case and make a recommendation to the client.
[ترجمه ترگمان]ما این پرونده را بررسی خواهیم کرد و یک توصیه برای مشتری ایجاد خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما پرونده را بررسی خواهیم کرد و توصیه به مشتری می کنیم

23. The troops have formed up in review order.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی در این خصوص تشکیل شده اند
[ترجمه گوگل]سربازان در نظم بازبینی تشکیل شده اند

reviewing for a test

برای امتحان (درس را) مرور کردن


to pass one's life in review

زندگانی خود را از مد نظر گذراندن


to make a review of the Iran-Russian wars

جنگهای ایران و روس را بررسی کردن


a final review of a text before printing

بازنگری نهایی متن قبل از چاپ


Inspectors are reviewing all of the details.

بازرسان کلیه‌ی جزئیات را مورد بررسی قرار می‌دهند.


The commander reviewed the regiment.

فرمانده از هنگ سان دید.


The officers reviewed the fortifications.

افسران استحکامات را مورد بازدید قرار دادند.


The soldiers paraded in front of the review stand.

سربازان از جلو سکوی سان‌بینی رژه رفتند.


His review of my book was not fair.

نقد او از کتاب من منصفانه نبود.


the review of a famous Iranian film

هنرسنجی یک فیلم معروف ایرانی


She reviews plays and novels for New York Times.

او برای (روزنامه‌ی) نیویورک تایمز نمایشنامه و رمان نقد می‌کند.


A higher court can review the judgments of lower courts.

دادگاه عالی‌تر می‌تواند داوری‌های محاکم تالی (یا پایین‌تر) را مورد تجدیدنظر قرار دهد.


اصطلاحات

be (or come) under review

تحت بررسی بودن (یا قرار گرفتن)


keep (something) under review

(چیزی را) دائماً تحت بررسی قرار دادن


پیشنهاد کاربران

مرور
دوره
باز نگری

باز نگر ی کردن

مرور کردن

اگر فعل باشد: مرور کردن
اگر اسم باشد:نقد کردن

نظرات

نقد و بررسی

مرور

تجدید نظر

بازنگری

نقد کردن
انتقاد کردن
دوباره نگاه کردن و بازنگری re view

خلاصه

دیدگاه

تکرار کردن


خلاصه - رژه - عقیده - دوره کردن - مرور کردن - بررسی کردن - مرور - نقد - بررسی - بازنگری

مرور - مرور کردن

یادآوری

مرور
بررسی
تکرار

جمع بندی

Recheck

مرور
دوره
خلاصه
یاد آوری
تکرار

مرور
تکرار
باز نگری

Oxford word skills
An opinion of a film in a newspaper or on the radio, TV ro internet


کلمات دیگر: