کلمه جو
صفحه اصلی

repetitive


معنی : تکراری، راجع، بازانجامی
معانی دیگر : وابسته به تکرار، پی در پی، مکرر، دمادم، پدیسار

انگلیسی به فارسی

تکراری، مکرر


تکراری، بازانجامی


تکراری، راجع، بازانجامی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: repetitively (adv.), repetitiveness (n.)
• : تعریف: tending to or characterized by repetition.

- Repetitive movements of the wrist can cause work-related injuries.
[ترجمه ترگمان] حرکات مچ دست می تواند موجب آسیب های مربوط به کار شود
[ترجمه گوگل] حرکات تکراری مچ دست می تواند باعث آسیب های مربوط به کار شود
- Bird calls tend to be repetitive, but I don't get tired of hearing them.
[ترجمه ترگمان] صدای پرندگان تکراری و تکراری است، اما از شنیدن آن ها خسته نمی شوم
[ترجمه گوگل] تماس با پرنده معمولا تکراری می شود، اما من از شنیدن آنها خسته نمی شوم

• characterized by repetition, recurrent, repetitious, repeating
something that is repetitive is repeated many times; used especially to refer to something which contains unnecessary repetition, and is therefore boring.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تکراری

مترادف و متضاد

تکراری (صفت)
duplicate, repetitive, repetitious, reiterative, reduplicative

راجع (صفت)
repetitive

بازانجامی (صفت)
repetitive

جملات نمونه

1. repetitive motion sickness
بیماری حرکت پی درپی

2. Robots can relieve people of dull and repetitive work.
[ترجمه ترگمان]ربات ها می توانند مردم را از کار خسته کننده و تکراری آزاد کنند
[ترجمه گوگل]روبات ها می توانند مردم را از کار خسته و تکراری رهایی بخشند

3. Travel sickness is caused by the effect of repetitive movements.
[ترجمه ترگمان]بیماری سفر ناشی از اثر حرکات تکراری است
[ترجمه گوگل]بیماری سفر ناشی از اثر حرکات تکراری است

4. She felt the repetitive exercises stultified her musical technique so she stopped doing them.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که تمرین های مکرر تکنیک موسیقی او را به حال خود رها می کند تا از انجام دادن آن ها جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که تمرینات تکراری تکنیک موسیقی او را تقویت می کند، بنابراین او این کار را متوقف می کند

5. Simple repetitive tasks can be very wearisome.
[ترجمه ترگمان]کاره ای تکراری ساده می تواند خیلی خسته کننده باشد
[ترجمه گوگل]وظایف تکراری ساده می تواند بسیار خسته کننده باشد

6. This condition is sometimes termed RSI, or repetitive strain injury.
[ترجمه ترگمان]این حالت گاهی اوقات RSI یا جراحت کشش مکرر نامیده می شود
[ترجمه گوگل]این وضعیت گاهی اوقات به نام RSI و یا آسیب های شدید تنش تکراری است

7. Read through your work and edit out anything repetitive or irrelevant.
[ترجمه ترگمان]کار خود را مطالعه کنید و هر چیز تکراری و یا بی ربط را ویرایش کنید
[ترجمه گوگل]از طریق کار خود بخوانید و هر چیزی را تکراری یا بی ربط کنید

8. Machines can now perform many repetitive tasks in the home.
[ترجمه ترگمان]حالا ماشین ها می توانند کاره ای تکراری زیادی را در خانه انجام دهند
[ترجمه گوگل]ماشین آلات اکنون می توانند بسیاری از وظایف تکراری را در خانه انجام دهند

9. Repetitive work can become soul-destroying after a while.
[ترجمه ترگمان]پس از مدتی، کار کردن می تواند روح را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]کار مداوم می تواند پس از مدتی نفوذ کند

10. The song was dreary and repetitive.
[ترجمه ترگمان]این ترانه ملال انگیز و تکراری بود
[ترجمه گوگل]این آهنگ مضحک و تکراری بود

11. My job is so repetitive, it does not require much conscious thought.
[ترجمه ترگمان]کار من خیلی تکراری است، به تفکر آگاهانه نیاز ندارد
[ترجمه گوگل]شغل من خیلی تکراری است، آن را به فکر خیلی آگاهانه نیاز ندارد

12. At the risk of being repetitive, I will say again that statistics are only a guide.
[ترجمه ترگمان]در خطر تکرار، دوباره می گویم که آمار فقط یک راهنما است
[ترجمه گوگل]در معرض خطر تکراری، دوباره خواهم گفت که آمار فقط یک راهنمای است

13. These tasks were repetitive, lengthy and lacking any intrinsic interest.
[ترجمه ترگمان]این وظایف تکراری، طولانی و فاقد منافع درونی بودند
[ترجمه گوگل]این وظایف تکراری، طولانی و بدون هیچ گونه ذاتی است

14. Elimination of tedious repetitive work such as casting and balancing.
[ترجمه ترگمان]حذف کاره ای تکراری خسته کننده مانند ریخته گری و بالانس کردن
[ترجمه گوگل]از بین بردن کار تکراری خسته کننده مانند ریخته گری و تعادل

15. Prolonged repetitive activity can set up inflammation in almost any tendon or sheath.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های مکرر طولانی مدت می تواند منجر به التهاب و یا any و or شود
[ترجمه گوگل]فعالیت تکراری طولانی مدت می تواند التهاب را در تقریبا هر تاندون یا غلاف ایجاد کند

repetitive motion sickness

بیماری حرکت پی‌درپی


پیشنهاد کاربران

تکراری ، یکنواخت 🍇🍇
a boring repetitive job
یک کار یکنواخت کسل کننده
انسانی 93 ، هنر 92 و . . .

تکرار شونده

شایع


کلمات دیگر: