کلمه جو
صفحه اصلی

tray


معنی : طبق، سینی، جعبه دو خانه
معانی دیگر : دوری، رامگا، تریان، ترنیان، تبنگ

انگلیسی به فارسی

سینی، طبق، جعبه دو خانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat, open receptacle in varying sizes, usu. with slightly raised edges, used to carry, hold, or display food, drink, or small articles.

(2) تعریف: such a receptacle and its contents.

- a tray of cookies
[ترجمه A�ď�] یک سینی کلوچه
[ترجمه کالاف دیوتی] یک سینی از شیرینی
[ترجمه ترگمان] یک سینی شیرینی
[ترجمه گوگل] یک سینی کوکی ها

• flat receptacle used to hold other items, platter
a tray is a flat object with raised edges which is used for carrying things such as food or drinks.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] سینی، طبق ( در ویندوز 95 و ویندورهای بعدی آن ) ناحیه ای کوچک بر روی مانیتور و در سمت راست نوار کار ( به شکل توجه کنید ) در این سینی شکل ساعت سیستم و نشانهای کنترل صدا و سایر گرداننده های دیسک، مانند چاپگر، کارت ویدیویی و ویروس یاب ها قرار دارند .
[زمین شناسی] بشقاب طشتک

مترادف و متضاد

طبق (اسم)
torus, tray

سینی (اسم)
waiter, salver, tray, tea tray, tea board

جعبه دو خانه (اسم)
tray

جملات نمونه

1. a silver-plated tray
سینی آب نقره دار

2. the silver tray needs to be polished, it is badly tarnished
سینی نقره نیاز به جلا دادن دارد چون بد جوری سیاه شده است.

3. to furbish a ghajar silver tray
سینی نقره ی عهد قاجار را برق انداختن

4. i could see the shade of her face on the silver tray
توانستم انعکاس صورت او را بر سینی نقره ببینم.

5. He brought her breakfast in bed on a tray.
[ترجمه ترگمان]صبحانه را روی یک سینی آورد
[ترجمه گوگل]او صبحانه را در تخت در سینی آورد

6. She sent back her breakfast tray untouched.
[ترجمه ترگمان]سینی صبحانه اش را که دست نخورده باقی مانده بود، فرستاد
[ترجمه گوگل]او سینی صبحانه خود را دست نخورده فرستاد

7. She set the tray down on a table next to his bed.
[ترجمه ترگمان]سینی را روی می زی کنار تختش گذاشت
[ترجمه گوگل]او سینی را روی یک میز کنار تخت خود قرار داد

8. She came in with a tray of drinks.
[ترجمه تتلل] او با یک سینی از نوشیدنی وارد شد
[ترجمه ترگمان]او با یک سینی پر از نوشیدنی آمد
[ترجمه گوگل]او با یک سینی نوشیدنی وارد شد

9. She came back carrying a loaded tray.
[ترجمه ترگمان]او با یک سینی پر بار به خانه برگشت
[ترجمه گوگل]او یک بار سینی لود شده را آورد

10. He took the heavily laden tray from her.
[ترجمه ترگمان]سینی پر بار سنگین را از دستش گرفت
[ترجمه گوگل]او سینی شدید از او را گرفت

11. Take her somebreakfast on a tray.
[ترجمه ترگمان] اون رو ببر تو سینی
[ترجمه گوگل]یک سینی را بردارید

12. Take away the glasses and the tray.
[ترجمه ترگمان]عینک و سینی رو بردار
[ترجمه گوگل]عینک و سینی را بردارید

13. There were two glasses of champagne on the tray.
[ترجمه ترگمان]دو لیوان شامپاین روی سینی بود
[ترجمه گوگل]در سینی دو عدد شامپاین وجود داشت

14. She spit into the little tray of mascara and brushed it on her lashes.
[ترجمه ترگمان]او به سینی کوچک ریمل of تف کرد و آن را روی مژگانش مالید
[ترجمه گوگل]او به داخل سینی کوچکی از ریمل مژه و ابرو مینشست و آن را بر روی شلاق زد

15. Letters were piled high in the tray.
[ترجمه ترگمان]نامه ها در سینی انباشته شده بودند
[ترجمه گوگل]نامه ها در سینی بالا بود

16. First rub the baking tray well with butter.
[ترجمه کاظم فرقانی] ابتدا خوب سینی پخت را با کره بمالید.
[ترجمه ترگمان]اول، سینی پخت را به خوبی کره بمالید
[ترجمه گوگل]ابتدا سینی پخت را به خوبی با کره بشویید

پیشنهاد کاربران

سینی

سینی فر

سینی مانند there is a cake on atray

سینی مثلاcouple of teas on a large tray

بیشتر در جمله، همان سینی معنی دارد
I have a tray
من دارم یک سینی

بشقاب
پیش دستی

از اثاثیهء میز غذاخوری، بشقاب پهن و بدون عمقی که زیر بشقاب غذای خود قرار میدهند.

سینی ( میتوانیم جزو tools حساب کنیم )

قسمت جلویی صندلی هواپیما که بازشو هست و حالت میز مانندی داره و قبل تیک آف کردن و لندینگ باید بسته باشه.

سینی ورودی ( د. پرینتر )

Tray به معنای سینی هایی ست که توش رنگ می ریزن

در دندانپزشکی ( بلیچینگ ) به معنای قالب

دُوْریٖ خیلی جالب بود افرین
Dowry

یک ابزار

صفحه افقی ( مهندسی عمران - مهندسی شیمی )


کلمات دیگر: