کلمه جو
صفحه اصلی

upgrade


معنی : سر بالایی، ترفیع، بهبود امکانات، بالا بردن یا ترقی دادن، بالا بردن، بطرف بالا، از درجه بالا
معانی دیگر : (به ویژه راه) سربالا، (دام) اصلاح نژاد کردن، بهنژاد کردن، (محصول) بهتر کردن، بهسازی کردن، (رتبه و مقام و شغل) ترفیع دادن، زینه دادن، پایه دادن

انگلیسی به فارسی

بهبود امکانات، ترفیع


بالا بردن، از درجه بالا، بطرف بالا، سربالایی، ترفیع


ارتقاء، ترفیع، بهبود امکانات، سر بالایی، بالا بردن، بالا بردن یا ترقی دادن، از درجه بالا، بطرف بالا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: on the upgrade
• : تعریف: an upward slope or incline.
متضاد: downgrade
مشابه: ascent, rise
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or situated on an upward incline; uphill.

- the upgrade angle of elevation
[ترجمه ترگمان] درجه ارتقا ارتفاع
[ترجمه گوگل] زاویه ارتقاء ارتفاع
قید ( adverb )
• : تعریف: on an upward slope.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: upgrades, upgrading, upgraded
• : تعریف: to raise to a higher level of quality, rank, or importance.
متضاد: demote, downgrade
مشابه: elevate, enhance, exalt

- Her job was upgraded recently.
[ترجمه ترگمان] شغلش اخیرا ارتقا یافته است
[ترجمه گوگل] کار او به تازگی ارتقا یافته است

• update, installation of a newer version of a program or the replacing of a system component with a newer component (computers); hill, acclivity; coupon granting a person to an upgrade; act of upgrading
improve, raise the quality of, exchange something for another of better quality
to upgrade something means to change it so that it is more important or better.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سربالایی - فراز
[کامپیوتر] ترفیع ؛ بهبود امکانات
[زمین شناسی] سربالایی، فراز

مترادف و متضاد

سربالایی (اسم)
acclivity, uphill, accolade, haughtiness, arrogance, ascent, rise, upgrade

ترفیع (اسم)
raise, advancement, promotion, upgrade, elevation, lift, preference, mount, elation, preferment

بهبود امکانات (اسم)
upgrade

بالا بردن یا ترقی دادن (فعل)
up, upgrade

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بطرف بالا (قید)
atop, upgrade, upwards, skyward, upward

از درجه بالا (قید)
upgrade

improve


Synonyms: advance, better, boost, elevate, enhance, increase, lift, make better, make strides, move up, progress, promote, raise


جملات نمونه

1. on the upgrade
روبه رونق،روبه بهبود،روبه خوبی

2. a locomotive going upgrade
لوکوموتیوی که در سربالایی حرکت می کند

3. You'll need to upgrade your hard drive to 4Mb before running this software.
[ترجمه ترگمان]شما باید رانندگی سخت خود را قبل از اجرای این نرم افزار به ۴ - Mb ارتقا دهید
[ترجمه گوگل]قبل از اجرای این نرم افزار باید هارد دیسک خود را به 4 مگابایت ارتقا دهید

4. The money will enable us to upgrade the town's leisure facilities.
[ترجمه ترگمان]این پول ما را قادر خواهد ساخت تا امکانات تفریحی شهر را ارتقا دهیم
[ترجمه گوگل]این پول ما را قادر به ارتقاء امکانات تفریحی شهر می کند

5. It's quite simple to upgrade the indexing software.
[ترجمه ترگمان]ارتقا نرم افزار شاخص گذاری بسیار ساده است
[ترجمه گوگل]نرم افزار نمایه سازی کاملا ساده است

6. We are looking to upgrade the existing facilities.
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال ارتقا امکانات موجود هستیم
[ترجمه گوگل]ما به دنبال ارتقاء امکانات موجود هستیم

7. You can upgrade from self-catering accommodation to a hotel.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از محل اقامت خود برای تهیه غذا به هتل ارتقا پیدا کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید آپارتمان خودتان را به یک هتل ارتقا دهید

8. Existing users will be able to upgrade their software at a reduced price.
[ترجمه ترگمان]کاربران موجود قادر خواهند بود نرم افزار خود را با قیمت پایین ارتقا دهند
[ترجمه گوگل]کاربران موجود قادر به ارتقاء نرم افزار خود با قیمت پایین خواهند بود

9. You can always upgrade a bit further down the road if you want.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید، همیشه می توانید کمی دورتر از جاده را ارتقا دهید
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید، می توانید کمی بیشتر از جاده ارتقا دهید

10. We can upgrade you to business class.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم شما را به کلاس تجاری ارتقا دهیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم شما را به کلاس کسب و کار ارتقاء دهیم

11. The plan aimed to upgrade existing industries and to attract a number of new ones, such as financial services.
[ترجمه ترگمان]هدف از این برنامه ارتقا صنایع موجود و جذب تعدادی از شرکت های جدید مانند خدمات مالی است
[ترجمه گوگل]این طرح با هدف ارتقاء صنایع موجود و جذب تعدادی از موارد جدید مانند خدمات مالی بود

12. High speed, high power, high storage, high upgrade potential - the CompuADd 325 offers them all.
[ترجمه ترگمان]سرعت بالا، قدرت بالا، ذخیره سازی بالا، پتانسیل ارتقا بالا - the ۳۲۵ همگی آن ها را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]سرعت بالا، قدرت بالا، ذخیره سازی بالا، پتانسیل بالا ارتقاء - CompuADd 325 همه آنها را ارائه می دهد

13. Knowledge of their applications is vital to upgrade managerial skills and to enhance advancement opportunities.
[ترجمه ترگمان]دانش کاربرد آن ها برای ارتقا مهارت های مدیریتی و افزایش فرصت های پیشرفت حیاتی است
[ترجمه گوگل]آگاهی از برنامه های کاربردی خود برای ارتقاء مهارت های مدیریتی و افزایش فرصت های پیشرفت حیاتی است

14. How could we upgrade customer service?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم خدمات مشتری را ارتقا دهیم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان خدمات مشتری را ارتقا داد؟

15. You probably should upgrade to System as well.
[ترجمه ترگمان]احتمالا شما باید به سیستم نیز ارتقا دهید
[ترجمه گوگل]شما احتمالا باید به سیستم نیز ارتقا دهید

16. A 0 user can upgrade for free.
[ترجمه ترگمان]یک کاربر ۰ می تواند به طور رایگان ارتقا یابد
[ترجمه گوگل]یک کاربر 0 می تواند به صورت رایگان ارتقا یابد

a locomotive going upgrade

لوکوموتیوی که در سربالایی حرکت می‌کند


Our medical facilities are being upgraded.

تأسیسات پزشکی ما در دست به‌سازی است.


اصطلاحات

on the upgrade

روبه‌رونق، روبه‌بهبود، روبه‌خوبی


پیشنهاد کاربران

ارتقاء دادن


The newon

ترفیع
ارتقا
بهسازی

بالا مقام


upgrade ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ارتقا دادن
تعریف: عمل جانشین کردن سخت‏افزارها یا نرم‏افزارهای جدید به جای اجزای سامانۀ قدیمی، برای روزآمد کردن آن سامانه


کلمات دیگر: