1. try and be there on time
کوشش کن سر وقت آنجا باشی.
2. try and come today
بکوش که امروز بیایی.
3. try to be as objective as you can
سعی کن تا میتوانی بی غرض باشی.
4. try to encourage learning and equally to protect children from dangers
بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.
5. try to find the medium between prodigality and stinginess
بکوش تا میانگیر (حدفاصل) ولخرجی و خست را بیابی.
6. try to remember
سعی کن به خاطر بیاوری.
7. try to restrain your anger!
بکوش تا جلو خشم خود را بگیری !
8. try to write perspicuously
سعی کن روشن بنویسی.
9. try your utmost to gladden others' hearts, breaking hearts is nothing to boast about
تا توانی دلی به دست آوردل شکستن هنر نمی باشد
10. try conclusion with
(قدیمی) بحث و مجادله کردن،رقابت لفظی کردن
11. try on
1- (لباس) امتحانا پوشیدن،پرو کردن 2- (ساعت و جواهر و غیره) امتحانا زدن،به خود آویختن،به مچ بستن
12. try one's hand at something
(برای نخستین بار) چیزی را آزمودن،کاری را کردن
13. try one's luck
بخت خودرا آزمودن،با اتکا به بخت دست به کاری زدن
14. try one's patience
صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن،بی تاب کردن
15. try out
1- (از طریق به کار بردن) آزمودن،امتحان کردن 2- (برای شرکت در تئاتر یا تیم ورزشی وغیره) در آزمون شرکت کردن،درمسابقه ی گزینشی شرکت کردن
16. don't try to be cute!
خودت را لوس نکن !
17. don't try to land me with your own responsibilities!
سعی نکن مسئولیت های خودت را به گردن من بیاندازی !
18. don't try to pin the blame on me!
سعی نکن تقصیر را به گردن من بگذاری !
19. i'll try to come
سعی خواهم کرد بیایم.
20. they try to mine all their cultural treasures of the past
آنها می کوشند که همه ی گنجینه های فرهنگی گذشته ی خود را مورد بهره برداری قرار بدهند.
21. they try to pinpoint the causes of student suicides
آنان می کوشند علل خودکشی دانشجویان را دقیقا مشخص کنند.
22. to try a new recipe
دستور آشپزی جدیدی را امتحان کردن
23. to try a new tack
رویه ی جدیدی را آزمودن
24. to try one's fortune in a lottery
در لاتاری بخت خود را آزمودن
25. if you try hard you will succeed
اگر سخت بکوشی کامیاب خواهی شد.
26. let us try to blot out the memory of those terrible days
بکوشیم تا یاد آن روزهای وحشت بار را از خاطر بزداییم.
27. rigors that try one's courage and faith
مشقاتی که شجاعت و ایمان شخص را در بوته ی آزمایش شدید قرار می دهند
28. we must try to achieve parity with our industrial competitors
باید سعی کنیم با رقبای صنعتی خود هم تراز شویم.
29. we must try to enhance the quality of our products
باید بکوشیم تا کیفیت فرآورده های خود را بهتر کنیم.
30. we must try to fully utilize the talents of each student
بایدبکوشیم تا استعدادهای هر دانش آموز را کاملا به کار بگیریم
31. we must try to preserve our civil rights
باید بکوشیم تا حقوق مدنی خود را حفظ کنیم.
32. you might try to help them
اگر بخواهی می توانی در کمک به آنها بکوشی.
33. don't worry, i'll try my best
نگران نباش،بیشترین سعی خود را خواهم کرد.
34. he wanted to try his mettle against the sea
او می خواست طاقت خود را در برابر دریا بیازماید.
35. just let him try
بگذار (اگر جرئت دارد) بکند!
36. to hazard a try
الله بختی انجام دادن
37. we must all try to educate our spiritual values
همگی باید بکوشیم تا ارزش های معنوی خود را بالا ببریم.
38. if only they would try harder!
ای کاش بیشتر می کوشیدند!
39. instead of gulping down try to sip!
به جای قورت قورت نوشیدن سعی کن با جرعه های کوچک بخوری !
40. patriotism motivated them to try their best
میهن دوستی آنها را برانگیخت تا بیشترین کوشش خود را بکنند.
41. success encouraged her to try again
موفقیت او را ترغیب کرد که باز هم بکوشد.
42. if the car won't start, try the new battery
اگر اتومبیل روشن نمی شود،باتری تازه را امتحان کن.
43. instead of complacency we must try to be even more successful than this
به جای از خود راضی بودن باید بکوشیم از این هم موفق تر باشیم.
44. it is imperative that we try again before giving up
لازم است که پیش از رها کردن کار یک بار دیگر هم بکوشیم.
45. this is your duty, don't try to dump it into my lap!
این وظیفه ی تو است،سعی نکن آن را به من محول کنی !
46. this noise is enough to try the patience of a saint
این سر و صدا کافی است که یک آدم صبور (مقدس) را هم بی تاب کند.
47. i failed but it's worth another try
موفق نشدم ولی ارزش یک بار کوشش دیگر را دارد.
48. we know our enemies' plans and will try to circumvent them
نقشه های دشمنان خود را می دانیم و سعی خواهیم کرد آنها را خنثی کنیم.
49. when you pay money to a beggar, try to be inconspicuous
وقتی پول به گدا می دهید،سعی کنید علنی نباشد.
50. he broke the record on the very first try
در همان سعی اول رکورد را شکست.
51. instead of resting on our laurels we must try to forge ahead
به جای تکیه بر افتخارات گذشته ی خود باید بکوشیم تا ترقی کنیم.
52. it seems easy, let me too have a try at it
به نظر آسان می نماید بگذار من هم آن را بیازمایم.
53. due to his obvious lunacy, they decided not to try him
به خاطر دیوانگی آشکارش از محاکمه ی او صرف نظر کردند.