کلمه جو
صفحه اصلی

upload


گذاشتن اطلاعات از روی کامپیوتر خود بر روی کامپیوتر دیگر

انگلیسی به فارسی

گذاشتن اطلاعات از روی کامپیوتر خود بر روی کامپیوتر دیگر


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: uploads, uploading, uploaded
• : تعریف: to transfer (data, files, or programs) from one's own computer to another, often larger, computer or a network.
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of uploading.

• (computers) process of uploading, process of sending a file by data communications to another computer, process of transferring a file by data communications
(computers) send a file by data communications to another computer, transfer data, transmit

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] انتقال یک فایل از یک کامپیوتر کوچک یا کامپیوتر راه دور به کمپیوتر مرکزی . نگاه کنید به ftp , xmodem ., kermit بر خلاف download . - انتقال بک کپی از برنامه ؛ انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور ؛ ارسال فایل

جملات نمونه

1. It might take a while for this to upload.
[ترجمه رهام] آپلود ممکن اسن کمی طول بکشد
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه مدتی طول بکشه تا این اطلاعات رو آپلود کنه
[ترجمه گوگل]برای آپلود ممکن است کمی طول بکشد

2. I want to upload data to the computer network storage from my office computer.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم داده ها را به ذخیره سازی شبکه کامپیوتر از کامپیوتر دفترم آپلود کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم داده ها را از حافظه کامپیوتر من به ذخیره سازی شبکه کامپیوتری آپلود کنم

3. You can not upload recommendations, but crop inputs can be recorded straight into the unit in the field.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید توصیه ها را آپلود کنید، اما ورودی های محصول می تواند مستقیما به واحد در زمین ثبت شود
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید توصیه ها را بارگذاری کنید، اما ورودی های محصول را می توان مستقیما در واحد در درست ثبت کنید

4. You can upload through your Web browser but it's simpler with a dedicated program.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از طریق مرورگر وب خود آپلود کنید، اما با یک برنامه اختصاصی ساده تر است
[ترجمه گوگل]شما می توانید از طریق مرورگر وب خود آپلود کنید، اما با یک برنامه اختصاصی ساده تر است

5. The editor could then instruct staff to upload them for approval.
[ترجمه ترگمان]سپس ویرایشگر می تواند به کارکنان آموزش دهد تا آن ها را برای تایید آپلود کنند
[ترجمه گوگل]پس از آن سردبیر می تواند کارکنان را به منظور تأیید به آنها ارسال کند

6. A special type of DSL line where the upload speed is different from the download speed.
[ترجمه ترگمان]نوع خاصی از خط DSL که در آن سرعت بارگذاری متفاوت از سرعت دانلود است
[ترجمه گوگل]یک نوع خاص از خط DSL که سرعت آپلود متفاوت از سرعت دانلود است

7. Well, here we upload some pictures from Kirgizstan, hope you enjoy it.
[ترجمه ترگمان]خب، اینجا چندتا عکس از \"Kirgizstan\" آپلود می کنیم امیدوارم ازش لذت ببری
[ترجمه گوگل]خوب، در اینجا برخی از تصاویر را از کورگیزستان بارگذاری میکنیم، امیدوارم از آن لذت ببرید

8. Upload your new error documents into your new folder.
[ترجمه ترگمان]اسناد خطای جدید خود را در پوشه جدید خود بارگذاری کنید
[ترجمه گوگل]اسناد خطای جدید خود را در پوشه جدید خود بارگیری کنید

9. Besides prevent an user to upload insalubrious picture, they make sure the user uses real full name to register even.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر جلوگیری از بارگذاری یک کاربر برای بارگذاری تصویر insalubrious، آن ها اطمینان حاصل می کنند که کاربر از نام کامل واقعی برای ثبت نام استفاده می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر جلوگیری از استفاده کاربر برای آپلود تصاویر غیر قابل تحمل، آنها اطمینان می دهند که کاربر از نام واقعی برای ثبت نام استفاده می کند

10. This is very useful because it lets you upload a number of files/scripts in your instance at an early stage of the instance boot.
[ترجمه ترگمان]این بسیار مفید است زیرا به شما این امکان را می دهد که تعدادی فایل \/ scripts را در نمونه خود در اولین مرحله راه اندازی آپلود کنید
[ترجمه گوگل]این بسیار مفید است زیرا به شما اجازه می دهد چندین فایل / اسکریپت را در نمونه خود در مرحله اولیه بوت instance بارگذاری کنید

11. The -T option tells curl to upload the named file(s) to the given URL.
[ترجمه ترگمان]گزینه T - T به curl برای بارگذاری پرونده نام برده (های)به نشانی اینترنتی داده شده (URL)می پردازد
[ترجمه گوگل]گزینه -T به فایل curl برای آپلود فایل (ها) نامگذاری شده به آدرس داده شده ارسال می کند

12. Users upload a file containing the data, pick a chart type, and the data is plotted onto the chart; the entire process takes minutes.
[ترجمه ترگمان]کاربران یک فایل حاوی اطلاعات را آپلود می کنند، یک نوع چارت را انتخاب می کنند، و داده ها بر روی نمودار ترسیم شده اند؛ کل فرآیند چند دقیقه طول می کشد
[ترجمه گوگل]کاربران فایل حاوی داده ها را آپلود می کنند، یک نوع نمودار را انتخاب می کنند، و داده ها بر روی نمودار قرار می گیرند؛ کل پروسه طول می کشد

13. You hope to upload the new photos as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]شما امیدوار هستید که این عکس های جدید را هر چه زودتر آپلود کنید
[ترجمه گوگل]شما امیدوارید که عکس های جدید را در اسرع وقت آپلود کنید

14. Upload your MP 3 file in the same way as above.
[ترجمه مهدی مشهدی کاظمی] فایل ( پرونده ) MP3 ( صدا و صوت ) خود را به همان روش بالا بارگذاری کنید
[ترجمه ترگمان]بارگذاری ۳ فایل نماینده تان به همان روش بالا
[ترجمه گوگل]فایل پرونده MP3 خود را همانطور که در بالا ذکر شد آپلود کنید

15. Click the project name to view and upload documents to that project.
[ترجمه ترگمان]برای مشاهده و آپلود اسناد به این پروژه روی نام پروژه کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای مشاهده و ارسال اسناد به آن پروژه بر روی نام پروژه کلیک کنید

دانشنامه عمومی

(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) فراباریدن، فرابار کردن، دادن، فرستادن. "بار کردن" واژۀ فرهنگستان است برای load داده در رایانه ها. down را در پارسی با پیشوندِ "فرو" و up را با "فرا" می رسانند. پس download به پارسی می شود: فروباریدن، فروبار کردن، گرفتن، دریافت کردن. "فایل دانلود شد" به پارسی می شود "پرونده فروبارید"، "فروبار شد"، "گرفته شد"، "دریافت شد". "فایل آپلود شد" به پارسی می شود "پرونده فرابارید"، "فرابار شد"، "داده شد"، "فرستاده شد". "ضمن دانلود از صفحه خارج نشوید" به پارسی می شود "هنگام فروبارش از رویه بِدَر نروید".


پیشنهاد کاربران

بارگذاری

ارسال کردن به برنامه بیرونی یا خارجی

اپلود

بارگذارى اطلاعات

بارگذاری، فراگذاری

قرار دادن

بازکردن فیلم هایی که نمی شود ان را دانلود کرد


انتقال دادن اطلاعات - بارگذاری اطلاعات - بارگذاری - انتقال اطلاعات از سیستم به سیستم دیگر - فراگذاری


بار گزاری

قراردادن فیلم و یا عکس برروی سیستم دیگر

بارگزاریدن.
بارگزاشتن.


کلمات دیگر: