کلمه جو
صفحه اصلی

twiddle


معنی : بازی کردن، تکان دادن، ور رفتن، بارامی دست زدن، وررفتن، با ساعت مچی و غیره بازی کردن
معانی دیگر : (به چیزی) ور رفتن، (با چیزی) بازی کردن، دست ور کردن، چرخیدن یا چرخاندن، وررفتن باچیزی

انگلیسی به فارسی

بارامی دست زدن، بازی کردن، ور رفتن، باساعت مچی وغیره بازی کردن، وررفتن (باچیزی)، تکان دادن


پیچ و تاب، بازی کردن، ور رفتن، بارامی دست زدن، وررفتن، تکان دادن، با ساعت مچی و غیره بازی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: twiddles, twiddling, twiddled
• : تعریف: to play with (the fingers) or move (a small object) about idly, esp. in a circular motion.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: twiddle one's thumbs
(1) تعریف: to busy oneself aimlessly with something; trifle; fiddle.

(2) تعریف: to twirl or turn to no purpose.
اسم ( noun )
• : تعریف: an aimless rotating motion.

• turn, twist, rotate idly; fiddle, play, toy with
if you twiddle something or twiddle with it, you twist it or turn it using your fingers.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] چرخاندن شست، ور رفتن با چیزی اصطلاحی عامیانه برای ایجاد تغییر ات کوجک در تنظیم ها .

مترادف و متضاد

بازی کردن (فعل)
perform, act, play, twiddle, sport, toy, disport, move

تکان دادن (فعل)
agitate, twiddle, stir, move, hitch, hustle, shake, flick, wiggle, budge, shock, startle, impulse, pulsate, wag, shag, jar, concuss, convulse, jolt, jounce, shrug off

ور رفتن (فعل)
twiddle, toy, niggle, scamp, meddle, paddle, jauk, fribble, hang around, putter

بارامی دست زدن (فعل)
twiddle

وررفتن (فعل)
twiddle

با ساعت مچی و غیره بازی کردن (فعل)
twiddle

جملات نمونه

1. twiddle one's thumbs
1- با انگشتان خود بازی کردن 2- وقت خود را به بطالت گذراندن

2. Turn/Twiddle the little knob to adjust the volume.
[ترجمه ترگمان]دکمه کوچک را بچرخانید تا حجم را تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]چرخش کوچک را برای تنظیم صدا بچرخانید

3. Twiddle a dial/knob on a radio in Britain and you may hear more voices speaking crackly French or German than English.
[ترجمه ترگمان]در یک رادیو در بریتانیا روی یک رادیو قرار بگیرید و شما ممکن است صداهای بیشتری را بشنوید که به زبان فرانسوی یا آلمانی صحبت می کنند تا انگلیسی
[ترجمه گوگل]در انگلیس یک رادیو شماره گیری کنید / ممکن است صداهای بیشتری را بشنوید که فرانسوی یا آلمانی آلمانی تر از زبان انگلیسی است

4. You're not being paid to twiddle your thumbs all day, you know!
[ترجمه فاطمه عبدی] حتما می دونی که قرار نیست برای وقت تلف کردن پول بگیری.
[ترجمه ترگمان]تو که قرار نیست تمام روز با انگشتت twiddle کنی، می دونی؟
[ترجمه گوگل]شما در تمام طول روز انگشت شماری از انگشتان خود را نادیده می گیرید

5. At the twiddle of a knob the operators can focus on a tiny amount of airspace or scan the whole area.
[ترجمه ترگمان]در انتهای یک دستگیره، اپراتورها می توانند بر روی مقدار کمی از فضای هوایی تمرکز کرده و یا کل منطقه را اسکن کنند
[ترجمه گوگل]اپراتورها در پیچ و تاب یک دستگیره می توانند روی یک مقدار کمی از فضای هوایی تمرکز کنند یا کل منطقه را اسکن کنند

6. The rest of us could just sit and twiddle our thumbs and drink iced coffee.
[ترجمه ترگمان]بقیه ما فقط می تونیم بشینیم و thumbs با thumbs iced
[ترجمه گوگل]بقیه ما فقط می توانستیم شست هایمان را بشکنیم و بریزیم و قهوه ی یخ بخوریم

7. The data and twiddle factor address generation hardware is shown to have higher speed than previous methods.
[ترجمه ترگمان]داده های مربوط به سخت افزار تولید نشان داده می شود که سرعت بالاتری نسبت به روش های قبلی داشته باشد
[ترجمه گوگل]داده ها و سخت افزار نسل پیچیده پیچیدگی نشان می دهد که سرعت بالاتر از روش های قبلی است

8. The Government cannot expect graduates to twiddle their thumbs on the dole.
[ترجمه ترگمان]دولت نمی تواند از فارغ التحصیلان انتظار داشته باشد که thumbs خود را بر روی dole توزیع کنند
[ترجمه گوگل]دولت نمی تواند انتظار دارد فارغ التحصیلان انگشت شست خود را بر روی خیمه بکشند

9. All the critical twiddle - twaddle about style and form is mere impertinence and mostly dull jargon.
[ترجمه ترگمان]همه the - مهمل در مورد سبک و فرم، گستاخانه و mostly نامفهوم است
[ترجمه گوگل]کلیه انتقادات و انتقادات در مورد سبک و شکل، صرفا ناامیدی و اغراق آمیز است

10. When we need you help, all you and twiddle you thumbs.
[ترجمه ترگمان]وقتی به کمکت احتیاج داریم، همه تون و thumbs twiddle
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به شما کمک می کنیم، همه شما و انگشت شست

11. So must we sit back and twiddle our thumbs?
[ترجمه ترگمان]پس باید بشینیم و thumbs رو twiddle؟
[ترجمه گوگل]بنابراین باید ما را ببندیم و انگشت شستیم؟

12. I sit twiddle my thumb wait for him to finish using the phone.
[ترجمه ترگمان]با انگشت شستم صبر می کنم تا تلفن را تمام کند
[ترجمه گوگل]من انگشت شستم را ببندم و منتظر بمانم تا گوشی را ببندم

13. All I did to attract such attention was spread my fingers and twiddle with my glitzy earings.
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که کردم این بود که توجهم را جلب کرد و با earings my twiddle
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من برای جذب چنین توجهی انجام دادم، انگشتانم را گسترش دادم و با گوشوارههای پر زرق و برق من کوبیدم

14. When we need you help, all you did was sit back and twiddle you thumbs.
[ترجمه ترگمان]وقتی که ما به کمکت احتیاج داریم تنها کاری که کردی این بود که بشینی و thumbs twiddle
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به شما کمک می کنیم، همه چیز را انجام دادید، پشت سر گذاشت و انگشت شست

15. Sometime I get caught up in the middle of updating one page when I want to move onto the next and twiddle with that and come back to my update later.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات در وسط به روز رسانی یک صفحه می شوم زمانی که می خواهم با آن به صفحه بعد حرکت کنم و بعد به روز به روز رسانی ام باز می گردم
[ترجمه گوگل]بعضی وقتها وقتی می خواهم بر روی صفحه بعدی حرکت کنم و با آن یکساعته به ارتقا یک صفحه دست پیدا کنم، بعدا دوباره به بروزرسانی خواهم رفت

He was twiddling with his mustaches.

او داشت با سبیل‌های خودش بازی می‌کرد.


The log twiddles round and round in the water.

الوار در آب مرتباً چرخ می‌خورد.


اصطلاحات

twiddle one's thumbs

1- با انگشتان خود بازی کردن 2- وقت خود را به بطالت گذراندن


پیشنهاد کاربران

ناخنک زدن، انگولک کردن

با چیزی بازی کردن و وررفتن مخصوصا انگشتان دست.

ور رفتن

ور رفتن ( با چیزی )

– She was twiddling with a pencil
– He was twiddling the ring on his finger


کلمات دیگر: