1. She had never overcome her feelings of sibling rivalry .
[ترجمه ترگمان]او هرگز بر احساس رقابت خواهر و برادر خود غلبه نکرده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز بر نفوذ خود از رقابت برادرانش غلبه نکرده است
2. The term "sibling rivalry" refers to a constellation of feelings.
[ترجمه ترگمان]عبارت \"رقابت خواهر و برادر\" به صورت فلکی احساسات اشاره دارد
[ترجمه گوگل]اصطلاح 'رقابت برادران' به یک صورت فلکی احساسات اشاره دارد
3. They felt no sibling rivalry where Joe was concerned.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ رقابت برادری در جایی که جو نگران بود را نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ گونه رقابت برادرزاده ای نداشتند
4. But these sibling difficulties are minor beside the difficulties opened up for George W by his little bro.
[ترجمه ترگمان]اما این مشکلات sibling در کنار مشکلاتی که برای جرج و برادر کوچکش پیدا می شود، کوچک است
[ترجمه گوگل]اما این مشکلات برادر کوچکتر در کنار مشکلاتی است که توسط جورج دبلیو دبلیو ای برای او بوجود آمده است
5. Just because sibling rivalry is normal doesn't mean you should ignore it.
[ترجمه ترگمان]تنها به این خاطر که رقابت خواهر و برادر به معنای طبیعی نیست که شما باید آن را نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که رقابت با برادران عادی طبیعی است به این معنی نیست که شما باید آن را نادیده بگیرید
6. A recipe for sibling harmony. Individually wrapped laundry.
[ترجمه ترگمان]یک دستورالعمل برای هماهنگی خواهر و برادر لباس ها را به طور جداگانه بسته بندی کرده بودند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل برای هماهنگی برادران لباس های فردی بسته بندی شده
7. When parents become involved in sibling arguments they have to be very careful not make the situation worse rather than better.
[ترجمه محمدرضا] وقتی والدین در مشاجرات خواهر و برادری فرزندانشان دخالت می کنند باید مراقب باشند تا به جای بهتر کردن اوضاع، آن را بدتر نکنند.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدر و مادر در استدلالات sibling درگیر می شوند باید خیلی مراقب باشند که وضعیت را بدتر نکنند
[ترجمه گوگل]وقتی پدر و مادر در استدلال های برادر خود دخالت می کنند، باید بسیار مراقب باشند، نه اینکه وضعیت را بدتر کنند و نه بهتر
8. By the last sibling it would be in shreds.
[ترجمه ترگمان] تا آخرین خواهرت هم تیکه تیکه میشه
[ترجمه گوگل]با آخرین خواهر و برادرش می شود در انبار باشد
9. "Sibling rivalry?" she asked, frowning at his use of psychological terms.
[ترجمه ترگمان]رقابت Sibling؟ \" در حالی که به استفاده از شرایط روانی اخم کرده بود، پرسید: \" \" \"
[ترجمه گوگل]'رقابت خواهر و برادر؟' او خواسته، با استفاده از اصطلاحات روانشناختی خود، از او متنفر است
10. The sibling miscreants were in the grasp of the relentless and merciless Jack Clarke.
[ترجمه ترگمان]اشرار sibling در چنگال جک کلارک بی رحم و بی رحم قرار داشتند
[ترجمه گوگل]گمراهان خواهر و برادر در جک کلارک بی رحم و بی رحم بودند
11. This was not the only instance of sibling rivalry in the house of Pelops.
[ترجمه ترگمان]این تنها نمونه رقابت خواهر و برادر در خانه of نبود
[ترجمه گوگل]این تنها نمونه ی رقابتی خواهر و برادر در خانه پلپس نبود
12. Those criteria include sibling priority and geographical proximity.
[ترجمه ترگمان]این معیارها عبارتند از اولویت و نزدیکی جغرافیایی
[ترجمه گوگل]این معیارها عبارتند از اولویت خواهر و برادر و جغرافیایی
13. This sibling confection is steamed, not baked, nutty and almost as rich.
[ترجمه ترگمان]از این مواد مرکب، بخار پخته می شود، نه پخته، معطر و تقریبا به اندازه غنی
[ترجمه گوگل]این شربت سنتی بخار پز شده است، نه پخته شده، نخود و تقریبا به عنوان غنی
14. A bad case of sibling rivalry, it seems.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک مورد بد از رقابت خواهر و برادر
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک مورد بد رقابت برادرزاده
15. Sibling rivalry kills Oedipus' sons.
[ترجمه ترگمان]رقابت Sibling پسران ادیپ را کشت
[ترجمه گوگل]رقیب خواهر و برادر، پسران ادیپ را می کشد