کلمه جو
صفحه اصلی

sibling


معنی : برادر یا خواهر، هم نژاد، هم نیا
معانی دیگر : برادر، خواهر، همشیره

انگلیسی به فارسی

برادر یا خواهر، هم نژاد


خواهر و برادر، هم نژاد، برادر یا خواهر، هم نیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one of two or more relatives that have at least one parent in common; sister or brother.

- As all her siblings were much older, she often had no one to play with as a child.
[ترجمه A.A] چون همه خواهران و برادرانش خیلی بزرگتر بودند او بعنوان یک کودک اغلب همبازی نداشت
[ترجمه samir_8203] چون تمام خواهر برادر هایش از او بزرگتر بودند او اغلب کسی را به عنوان کودک برای بازی ( میتونه همبازی بودن معنی شه ) نداشت
[ترجمه ترگمان] چون همه خواهر و خواهرهایش خیلی بزرگ تر بودند، اغلب اوقات کسی را نداشت که با یک بچه بازی کند
[ترجمه گوگل] همانطور که همه خواهر و برادرش خیلی بزرگتر بودند، او اغلب هیچ کس را به عنوان یک کودک بازی نکرد
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or characteristic of siblings.

• brother or sister, one who has the same parents as another person
your siblings are your brothers and sisters; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] هم نیا

مترادف و متضاد

برادر یا خواهر (اسم)
sib, sibling

هم نژاد (اسم)
sibling

هم نیا (اسم)
sibling

جملات نمونه

Manoochehr and his five siblings

منوچهر و پنج خواهر و برادرش


1. She had never overcome her feelings of sibling rivalry .
[ترجمه ترگمان]او هرگز بر احساس رقابت خواهر و برادر خود غلبه نکرده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز بر نفوذ خود از رقابت برادرانش غلبه نکرده است

2. The term "sibling rivalry" refers to a constellation of feelings.
[ترجمه ترگمان]عبارت \"رقابت خواهر و برادر\" به صورت فلکی احساسات اشاره دارد
[ترجمه گوگل]اصطلاح 'رقابت برادران' به یک صورت فلکی احساسات اشاره دارد

3. They felt no sibling rivalry where Joe was concerned.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ رقابت برادری در جایی که جو نگران بود را نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ گونه رقابت برادرزاده ای نداشتند

4. But these sibling difficulties are minor beside the difficulties opened up for George W by his little bro.
[ترجمه ترگمان]اما این مشکلات sibling در کنار مشکلاتی که برای جرج و برادر کوچکش پیدا می شود، کوچک است
[ترجمه گوگل]اما این مشکلات برادر کوچکتر در کنار مشکلاتی است که توسط جورج دبلیو دبلیو ای برای او بوجود آمده است

5. Just because sibling rivalry is normal doesn't mean you should ignore it.
[ترجمه ترگمان]تنها به این خاطر که رقابت خواهر و برادر به معنای طبیعی نیست که شما باید آن را نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که رقابت با برادران عادی طبیعی است به این معنی نیست که شما باید آن را نادیده بگیرید

6. A recipe for sibling harmony. Individually wrapped laundry.
[ترجمه ترگمان]یک دستورالعمل برای هماهنگی خواهر و برادر لباس ها را به طور جداگانه بسته بندی کرده بودند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل برای هماهنگی برادران لباس های فردی بسته بندی شده

7. When parents become involved in sibling arguments they have to be very careful not make the situation worse rather than better.
[ترجمه محمدرضا] وقتی والدین در مشاجرات خواهر و برادری فرزندانشان دخالت می کنند باید مراقب باشند تا به جای بهتر کردن اوضاع، آن را بدتر نکنند.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدر و مادر در استدلالات sibling درگیر می شوند باید خیلی مراقب باشند که وضعیت را بدتر نکنند
[ترجمه گوگل]وقتی پدر و مادر در استدلال های برادر خود دخالت می کنند، باید بسیار مراقب باشند، نه اینکه وضعیت را بدتر کنند و نه بهتر

8. By the last sibling it would be in shreds.
[ترجمه ترگمان] تا آخرین خواهرت هم تیکه تیکه میشه
[ترجمه گوگل]با آخرین خواهر و برادرش می شود در انبار باشد

9. "Sibling rivalry?" she asked, frowning at his use of psychological terms.
[ترجمه ترگمان]رقابت Sibling؟ \" در حالی که به استفاده از شرایط روانی اخم کرده بود، پرسید: \" \" \"
[ترجمه گوگل]'رقابت خواهر و برادر؟' او خواسته، با استفاده از اصطلاحات روانشناختی خود، از او متنفر است

10. The sibling miscreants were in the grasp of the relentless and merciless Jack Clarke.
[ترجمه ترگمان]اشرار sibling در چنگال جک کلارک بی رحم و بی رحم قرار داشتند
[ترجمه گوگل]گمراهان خواهر و برادر در جک کلارک بی رحم و بی رحم بودند

11. This was not the only instance of sibling rivalry in the house of Pelops.
[ترجمه ترگمان]این تنها نمونه رقابت خواهر و برادر در خانه of نبود
[ترجمه گوگل]این تنها نمونه ی رقابتی خواهر و برادر در خانه پلپس نبود

12. Those criteria include sibling priority and geographical proximity.
[ترجمه ترگمان]این معیارها عبارتند از اولویت و نزدیکی جغرافیایی
[ترجمه گوگل]این معیارها عبارتند از اولویت خواهر و برادر و جغرافیایی

13. This sibling confection is steamed, not baked, nutty and almost as rich.
[ترجمه ترگمان]از این مواد مرکب، بخار پخته می شود، نه پخته، معطر و تقریبا به اندازه غنی
[ترجمه گوگل]این شربت سنتی بخار پز شده است، نه پخته شده، نخود و تقریبا به عنوان غنی

14. A bad case of sibling rivalry, it seems.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک مورد بد از رقابت خواهر و برادر
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک مورد بد رقابت برادرزاده

15. Sibling rivalry kills Oedipus' sons.
[ترجمه ترگمان]رقابت Sibling پسران ادیپ را کشت
[ترجمه گوگل]رقیب خواهر و برادر، پسران ادیپ را می کشد

She had never overcome her feelings of sibling rivalry.

او هیچ‌وقت به حس رقابت خواهر و برادری‌اش غلبه نکرده بود.


پیشنهاد کاربران

sibling: brother and sister

هَمشیر.
برَاخوادر = برادر خواهر
خوادر.
همزاده.

البته میشه نامستقیم هم به این مفهوم اِشارهید :
I have five siblings.
ما شش تا بچه ایم.

خواهر ناتنی/ ناخواهری، برادر ناتنی/ نابرادری

برادر یا خواهر

هم شیر ( در روانشناسی )
خواهر یا برادر

خواهر یا برادر که میتوانند تنی یا ناتنی باشند بدین صورت که این خواهر و برادر یا از مادر مشترک و دو پدر متفاوت باشند یا از پدر مشترک و دو مادر متفاوت باشند

هم شیر: برادر و خواهر را گویند، sibling یا بَرخا

از آن دوستی که نوشته خواهر و برادر ناتنی که بگذریم ( چرا نظرش هنوز حذف نشده؟؟؟ ) ، sibling یعنی افرادی که از یک پدر و مادر به دنیا آمده اند ولی لزوماً هم شیر نیستند. هم شیر در فارسی یعنی دو بچه ای که همزمان شیر یک مادر را خورده اند بنابراین بهتر است همان خواهر و برادرها/ خواهران و برادران بنویسیم یا از کلمه همزادگان یا همزاده ها استفاده کنیم.
بدیهی است که معنا در کانتکس مشخص است و کسی برداشت تخیلی نمی کند.

خواهر برادر
یعنی نمی خوایم دقیقا به خواهر یا برادر اشاره کنیم
مثلا تو فارسی هم داریم دیگه : من ۲ تا خواهر برادر دارم . . . . . . الان من اینو گفتم شما فهمیدید من دقیقا خواهر دارم یا برادر ؟؟

اینم دقیقا همون هستش 😁😁
پ. ن ::: چرا نظر خواهر ناتنی ، برادر ناتنی و . . . . هستش پاک نشده ؟؟؟ این معنی اشتباه هستش 😑

Noun - countable - formal :
A brother or sister
خواهر یا برادر

خواهر و برادر
همشیر

البته پَرژن و نقد اون کاربر که گفتند که "همشیر" باید حتما در یک زمان شیرداده باشند، درست نیست. همشیر یعنی از یک شیر نوشیدن. و چون از یک مادر شیر نوشیدن می گوییم همشیر.


کلمات دیگر: