کلمه جو
صفحه اصلی

hairbreadth


معنی : تنگنا، فاصله خیلی کم، بباریکی مو
معانی دیگر : (مقدار یا اندازه یا فضا) بسیار کوچک، بسیار باریک، به باریکی مو، به قدر یک مو

انگلیسی به فارسی

بباریکی مو، فاصله خیلی کم، تنگنا


موهایش، تنگنا، فاصله خیلی کم، بباریکی مو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: extremely close or narrow.

- She won the race by a hairbreadth margin.
[ترجمه ترگمان] او با حاشیه hairbreadth مسابقه را برنده شد
[ترجمه گوگل] او مسابقه را با یک حاشیه ریش تراش به دست آورد
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of hairsbreadth.

• hairsbreadth, very small distance
hairsbreadth, extremely narrow
very small space or distance, close, very narrow, narrow margin

مترادف و متضاد

Synonyms: fraction, jot, bit, hair, hairsbreadth


تنگنا (اسم)
fix, bottleneck, pinch, impasse, warpath, strait, jaw, cul-de-sac, hairbreadth

فاصله خیلی کم (اسم)
hairbreadth

به باریکی مو (صفت)
hairbreadth

small margin


جملات نمونه

a hairbreadth escape

فراری که نزدیک بود با شکست مواجه شود


پیشنهاد کاربران

موی باریکه، موباریکه، سرِ مویی، یک سر مو


کلمات دیگر: