کلمه جو
صفحه اصلی

harshness


معنی : نا هنجاری، خشونت، عنف
معانی دیگر : تندی، درشتی، زنندگی، زمختی

انگلیسی به انگلیسی

• coarseness, roughness; lack of sympathetic feeling; cruelty

دیکشنری تخصصی

[نساجی] زبری - سختی - ضد نرمی

مترادف و متضاد

ناهنجاری (اسم)
abnormalcy, dissonance, crudity, harshness, inelegance, malformation, ill-being

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

عنف (اسم)
harshness, severity

جملات نمونه

1. The harshness of recent reality disentranced him from his idleness.
[ترجمه ترگمان]خشونت واقعیت اخیر او را از تنبلی و بیکاری خود منصرف می ساخت
[ترجمه گوگل]شدت واقعیت اخیر، او را از ناتوانی خود جدا کرد

2. Then in a tone of abrupt harshness, he added, "Open these trunks!".
[ترجمه ترگمان]سپس با لحن تندی اضافه کرد: این trunks را باز کن! \"
[ترجمه گوگل]سپس، در یک تن از شدت ناگهانی، او اضافه کرد، 'باز کردن این تنه!'

3. They sought solace in religion from the harshness of their everyday lives.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مذهب از خشونت زندگی روزمره خود لذت می بردند
[ترجمه گوگل]آنها از سختی زندگی روزمره خود در دین دلسرد شدند

4. The harshness of recent reality disenchanted her of her idealistic hopes.
[ترجمه ترگمان]خشونت واقعیت اخیر، او را از امیدهای idealistic ناامید کرده بود
[ترجمه گوگل]شدت واقعیت اخیر، او را از امیدات آرمانگرا رها کرد

5. The harshness of the book's subject is softened by a certain lyricism in the writing.
[ترجمه ترگمان]خشونت موضوع کتاب با یک شاعرانه خاص در نویسندگی نرم می شود
[ترجمه گوگل]سختی سوژه کتاب، با توجه به اشعار خاصی در نوشتن، تسکین یافته است

6. There was no harshness or mockery in the sound now.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر خشونت و تمسخر در کار نبود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر صدای خشونت و یا خیانت به صدا نیست

7. The cosy harshness was broken only by a pair of plastic houseplants and by prints of country scenes on the walls.
[ترجمه ترگمان]آن خشونت دنج فقط توسط یک جفت جوراب پلاستیکی و با اثر انگشت روی دیوار شکسته می شد
[ترجمه گوگل]شدت تناسب اندام تنها توسط یک جفت کارخانه های پلاستیکی و نقاشی از صحنه های کشور بر روی دیوارها شکسته شد

8. With even greater environmental rigour, harshness itself is a major direct cause of community structure.
[ترجمه ترگمان]با توجه به دقت زیستمحیطی بیشتر، خشونت به خودی خود عامل اصلی ساختار اجتماعی است
[ترجمه گوگل]با سختی زیست محیطی حتی بیشتر، سختی خود را عامل اصلی اصلی ساختار جامعه می باشد

9. Her tone was not exactly friendly, but its harshness was of bemused disbelief rather than jealous suspicion.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش چندان دوستانه نبود، اما با ناباوری و ناباوری بیشتر از بدگمانی حسادت آمیز بود
[ترجمه گوگل]لحن او دقیقا دوستانه نیست، اما سختی آن به جای سوء ظن حسادت از بی اعتمادی ناخوشایند بود

10. His harshness is forgivable.
[ترجمه ترگمان]خشونت او قابل بخشایش است
[ترجمه گوگل]سختی او قابل بخشش است

11. For Durkheim this explained the harshness of punishment in the seventeenth and eighteenth centuries, when absolute monarchy was at its height.
[ترجمه ترگمان]زیرا دورکیم این خشونت را در قرن های هفدهم و هجدهم توجیه کرد، که سلطنت مطلقه در اوج خود بود
[ترجمه گوگل]برای دورکیم این، شدت مجازات در قرن هفدهم و هجدهم، زمانی که پادشاهی مطلق در اوج بود، توضیح داد

12. I heard the harshness of his breath, and saw how his chest heaved.
[ترجمه ترگمان]من صدای تنفس او را شنیدم و دیدم که سینه او چگونه بالا آمد
[ترجمه گوگل]صدای نفس نفسهایم را شنیدم و دیدم که چطور قفسه سینه اش را تکان داد

13. Some of that fatiguing harshness was gone, a major improvement.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن harshness خسته کننده از بین رفته بود، یک پیشرفت بزرگ
[ترجمه گوگل]بعضی از این خستگی های خسته کننده از بین رفت، یک پیشرفت مهم است

14. Perform noise vibration harshness ( NVH ) analysis as well as product improvement.
[ترجمه ترگمان]اجرای آنالیز ارتعاش صدا (NVH)و بهبود محصول را انجام دهید
[ترجمه گوگل]انجام تجزیه و تحلیل ارتعاش سر و صدا (NVH) و همچنین بهبود محصول

پیشنهاد کاربران

[ویژگی های]زبری، خشنی

شدت

{مجازات} سختی

بی رحمی

جِدیت ، بی ملایمتی، نا ملایمتی، بی لطافتی


With a touch of harshness in his voice
با کمی بی ملایمتی در صداش. . .




کلمات دیگر: