کلمه جو
صفحه اصلی

imbecility


معنی : خرق، خرفتی، کند ذهنی، ضعف اخلاق
معانی دیگر : کودنی، حماقت، ابلهی، نادانی، پخمگی

انگلیسی به فارسی

کند ذهنی، خرفتی


تحمل پذیری، خرفتی، خرق، ضعف اخلاق، کند ذهنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: imbecilities
(1) تعریف: the state or condition of being an imbecile; feeble-mindedness.

(2) تعریف: an act or behavior like that of an imbecile; foolishness or stupidity.
مشابه: lunacy

• mentally handicapped condition (psychology); stupidity, foolishness, silliness

مترادف و متضاد

خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

خرفتی (اسم)
stupor, imbecility, anility

کند ذهنی (اسم)
stupor, stupidity, imbecility, idler, idleness

ضعف اخلاق (اسم)
imbecility

جملات نمونه

1. The temptation is to laugh at the bureaucratic imbecility of such wrangling.
[ترجمه ترگمان]وسوسه خندیدن به حماقت مسخره این wrangling
[ترجمه گوگل]وسوسه کردن این است که درمورد عدم پذیرش بوروکراتیک چنین سوء تفاهم خندید

2. Admiring imbecility breathed from his squash nose and slobbering lips.
[ترجمه ترگمان]از بینی squash و لب آب دهانش نفس می کشید
[ترجمه گوگل]غرق آفتاب از تنفس خود از اسکواش و لب هایش سرازیر شد

3. How define imbecility in the analytic discourse?
[ترجمه ترگمان]چه طور حماقت را در گفتمان تحلیلی تعریف می کند؟
[ترجمه گوگل]چگونگی تعریف پذیری در گفتمان تحلیلی؟

4. Such situation proves that the government is of imbecility.
[ترجمه ترگمان]چنین وضعیتی اثبات می کند که دولت حماقت کرده است
[ترجمه گوگل]چنین وضعیتی ثابت می کند که دولت از بی قراری است

5. We commented adversely upon the imbecility of that message of telegraphic style.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد حماقت این پیام تلگرافی به طور زیان آور اظهار نظر کردیم
[ترجمه گوگل]ما به دلیل عدم پذیرش این پیام از سبک تلگراف، ناسزا گفتیم

6. And young men like billiards and cards, which take their minds off the imbecility of everyday work.
[ترجمه ترگمان]و مرده ای جوان مثل billiards و کارت ها که ذهنشان را از حماقت کار روزانه بیرون می کشند
[ترجمه گوگل]و مردان جوان مانند بیلیارد و کارت، که ذهن خود را از بی قراری کار روزمره است

7. You're probably already making a scrunched up, pinched look with your face and shaking your head at my imbecility.
[ترجمه ترگمان]احتمالا همین الان هم داری مچاله شده ای و با صورتت نگاه می کنی و سرت را به طرف حماقت من تکان می دهی
[ترجمه گوگل]شما احتمالا در حال حاضر با یک چشمی کوچک و چشمانداز به چهره تان نگاه میکنید و سر خود را به تکان دادن خود تکان می دهید

8. Constructed wetland system is an efficient biotechnique for wastewater purification with low investment, imbecility, low circulation fee and high eco-value.
[ترجمه ترگمان]این سیستم تالاب یک biotechnique کارآمد برای تصفیه فاضلاب با سرمایه گذاری پایین، imbecility، هزینه گردش پایین و ارزش زیست محیطی بالا است
[ترجمه گوگل]سیستم تالاب ساخت یافته یک بیوتکنولوژی کارآمد برای تصفیه فاضلاب با سرمایه گذاری کم، کمبود، هزینه کم گردش مالی و ارزش اقتصادی بالا است

9. But there's a second question raised by this act of preternatural imbecility: what were the mink doing there anyway?
[ترجمه ترگمان]اما یک سوال دومی وجود دارد که با این حالت طبیعی مافوق طبیعی: پوست مینک به هر حال اونجا چه کار می کنه؟
[ترجمه گوگل]اما یک سوال دوم مطرح شده توسط این عمل تحقق پیش شرطی وجود دارد: چه چیزی در حال انجام اصلاح طعم آن بود؟

10. The essence of war is violence; moderation in war is imbecility!
[ترجمه ترگمان]جوهر جنگ خشونت است؛ میانه روی در جنگ حماقت است!
[ترجمه گوگل]ماهیت جنگ خشونت است؛ اعتدال در جنگ، بی حرمتی است!

11. Her impatience when she sometimes asked me to go on reading seemed to come from the hope that all this imbecility would eventually play itself out.
[ترجمه ترگمان]وقتی او گاهی از من خواست که به خواندن ادامه دهم، از امید این که این حماقت بالاخره به پایان برسد، از من خواست که به خواندن ادامه دهم
[ترجمه گوگل]بی تردید وقتی که گاهی اوقات از من خواسته بود تا به خواندن برسد، به نظر می رسید از امید به این نتیجه رسیده باشد که تمام این بی قراری ها به خودی خود بازی می کنند

12. The rest, called literature, is a dossier of human imbecility for the guidance of future professors.
[ترجمه ترگمان]بقیه، که ادبیات نامیده می شوند، یک پرونده of انسانی برای راهنمایی استادان آینده است
[ترجمه گوگل]بقیه، به نام ادبیات، پروندهی تحمل پذیری انسان برای هدایت استادان آینده است


کلمات دیگر: