کلمه جو
صفحه اصلی

happenstance


معنی : اتفاق، روی داد شانسی، وقایع اتفاقی
معانی دیگر : تصادف، شانس، بخت، (عامیانه)

انگلیسی به فارسی

وقایع اتفاقی، روی داد شانسی


اتفاقا، اتفاق، روی داد شانسی، وقایع اتفاقی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: accident or chance.
مشابه: accident, fortune, haphazard, luck

• chance occurrence

مترادف و متضاد

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

رویداد شانسی (اسم)
happenstance

وقایع اتفاقی (اسم)
happenstance

chance


Synonyms: coincidence, fate, incident, luck


جملات نمونه

1. By happenstance they were both in Paris at the same time.
[ترجمه محمد م] بطور اتفاقی ( شانسی ) آنها همزمان با هم در پاریس بودند
[ترجمه ترگمان]بر حسب تصادف هر دو در پاریس بودند
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان آنها هم همزمان در پاریس بودند

2. I found this delightful hotel by happenstance.
[ترجمه ترگمان]این هتل قشنگ را تصادفا پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من این هتل لذتبخش را با اتفاقات پیدا کردم

3. I came to live at the farm by happenstance.
[ترجمه ترگمان]من اومدم که یه اتفاقی تو مزرعه زندگی کنم
[ترجمه گوگل]من با اتفاقات زندگی می کردم در مزرعه

4. And they both landed by happenstance rather than design in the Motor City.
[ترجمه ترگمان]و هر دو به جای طراحی در شهر حرکتی توسط happenstance پیاده شدند
[ترجمه گوگل]و آنها هر دو توسط اتفاق می افتد به جای طراحی در شهر موتور

5. No, happenstance will never make for beauty.
[ترجمه ترگمان]نه، این حوادث هرگز برای زیبایی ساخته نخواهد شد
[ترجمه گوگل]نه، happenstance هرگز برای زیبایی ایجاد نخواهد کرد

6. By happenstance, and a fair amount of reaching out by Lindsey, we started playing together and it was great.
[ترجمه ترگمان]بر حسب تصادف و یک مقدار زیادی از لیندسی ما شروع به بازی کردن با هم کردیم و خیلی هم عالی بود
[ترجمه گوگل]با اتفاقات و مقدار مناسبی از لیندزی، ما شروع به بازی کردیم و عالی بود

7. In this happenstance, faithful friend Lobo, these white ladies would pay anything for milk.
[ترجمه ترگمان]در این حادثه، دوست باوفا ری ورز، این بانوان سفید هر چیزی را برای شیر می دهند
[ترجمه گوگل]در این اتفاق، دوست وفادار Lobo، این بانوی سفید هر چیزی را برای شیر پرداخت می کند

8. Who knows what such a happenstance might have called forth from my unpredictable nature?
[ترجمه ترگمان]کیست که بداند چنین اتفاقی ممکن است از طبیعت غیرقابل پیش بینی من بیرون بکشد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می داند که چنین اتفاقاتی ممکن است از طبیعت غیر قابل پیش بینی من نام برده شود؟

9. Dunning and Sasbach, two inconspicuous villages which happenstance has made part of my experience.
[ترجمه ترگمان]Dunning و Sasbach، دو روستای ناپیدا که happenstance بخشی از تجربه من را تشکیل داده اند
[ترجمه گوگل]Dunning و ساساچ، دو روستای غیرقابل مشاهده که اتفاق افتاده است بخشی از تجربه من ساخته شده است

10. Through either grace or happenstance, the architecture of the 140-year-old building embodies the spirit of the contemporary parish.
[ترجمه ترگمان]معماری ساختمان ۱۴۰ ساله از طریق لطف و زیبایی، روح بخش معاصر را مجسم می کند
[ترجمه گوگل]معماری ساختمان 140 ساله، از طریق فضیلت و یا اتفاقا، روحیه کلیسای معاصر را به تصویر می کشد

11. They have, through happenstance, and the nature of urban life that crunches lives and experiences together, simply become entangled.
[ترجمه ترگمان]آن ها، از طریق happenstance، و طبیعت زندگی شهری که crunches و تجارب یکدیگر را رها می کنند، به سادگی گرفتار می شوند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق اتفاقات و ماهیت زندگی شهری که زندگی و تجارب یکدیگر را تجربه می کنند، به سادگی درهم آمیخته اند

12. Pure happenstance and luck had much to do with life and death on both sides.
[ترجمه ترگمان]خوش شانسی و خوش شانسی محض، در هر دو طرف با زندگی و مرگ سازگار بود
[ترجمه گوگل]اتفاقات خفیف و شانس در رابطه با زندگی و مرگ در هر دو طرف بسیار بود

13. Our marriage was a personal happenstance, but its possibility was dictated by historical conditions: it happened after a turn in Sino-American relations.
[ترجمه ترگمان]ازدواج ما یک happenstance شخصی بود، اما امکان آن توسط شرایط تاریخی دیکته شده بود: این اتفاق پس از تغییر در روابط چین و آمریکا رخ داد
[ترجمه گوگل]ازدواج ما یک اتفاق شخصی بود، اما امکان آن با شرایط تاریخی دیکته شد: این اتفاق پس از یک نوبت در روابط چین و آمریکا اتفاق افتاد

14. Women who take advantage of happenstance have competence, self-confidence, and the ability to take risks. They also have a strong support system.
[ترجمه ترگمان]زنانی که از happenstance استفاده می کنند صلاحیت، اعتماد به نفس و توانایی ریسک پذیری دارند آن ها همچنین یک سیستم حمایتی قوی دارند
[ترجمه گوگل]زنان که از وقایع استفاده می کنند دارای صلاحیت، اعتماد به نفس و توانایی ریسک هستند آنها همچنین یک سیستم پشتیبانی قوی دارند

By happenstance, nobody was home when the house collapsed.

اتفاقی وقتی که خانه فرو ریخت، هیچ‌کس منزل نبود.



کلمات دیگر: