کلمه جو
صفحه اصلی

haunch


معنی : کفل، گرده، گوشت ران و گرده
معانی دیگر : (کالبدشناسی) میان تنه (از بالای زانوها تا زیر ناف)، کپل و ران، پایین تنه، دو شاخ بدن، (قصابی) ران (گوسفند و خوک وغیره)، سرین

انگلیسی به فارسی

گرده، کفل، سرین، گوشت ران وگرده


از دست دادن، گرده، گوشت ران و گرده، کفل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the hip and fleshy parts of the buttock and thigh.

(2) تعریف: the hindquarter of an animal, esp. as used for food.

• hip and the fleshy area of the buttock and thigh; hindquarter of an animal
your haunches are your buttocks and the tops of your legs.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ماهیچه

مترادف و متضاد

کفل (اسم)
seat, slat, backside, posterior, rump, hip, buttock, gluteus, breech, haunch, hunkers, toby

گرده (اسم)
granule, disk, disc, pollen, kidney, loin, haunch, feuilleton, hunkers

گوشت ران و گرده (اسم)
haunch

جملات نمونه

1. The dog was sitting on its haunches.
[ترجمه ترگمان]سگ روی پاهایش نشسته بود
[ترجمه گوگل]سگ بر روی صندلی هایش نشسته بود

2. They squatted on their haunches playing dice.
[ترجمه ترگمان]روی haunches چمباتمه می زدند و تاس بازی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها روی تانک های خود بازی می کردند

3. She was sitting/squatting on her haunches.
[ترجمه ترگمان]او نشسته بود و روی پاهایش چمباتمه زده بود
[ترجمه گوگل]او نشستن / نشستن در کوچه های خود را

4. Edgar squatted on his haunches.
[ترجمه ترگمان]ادگار روی پاهایش چمباتمه زد
[ترجمه گوگل]ادمار بر چترهایش نشست

5. Hazel squatted on his haunches and stared at the orderly forest of small, glaucous trees with their columns of black-and-white bloom.
[ترجمه ترگمان]فندقی رنگش روی پاهایش چمباتمه زده بود و به جنگل کوچک سبز و سبز با ستون هایی از شکوفه سفید و سفید خیره شده بود
[ترجمه گوگل]هیزل بر روی تپه های خود نشسته و به جنگل های منظم درختان کوچک و درخشان با ستون هایی از شکوفه های سیاه و سفید نگاه کرد

6. The left haunch was matted red with blood where my pellet had hit it.
[ترجمه ترگمان]ران چپ با خون قرمز شده بود جایی که گلوله من آن را زده بود
[ترجمه گوگل]هات چپ قرمز با خون جایی بود که گلوله های آن به آن ضربه زده بودند

7. Others crouched on their haunches and kicked out their back legs behind them, like men carrying out a complex fitness programme.
[ترجمه ترگمان]دیگران روی پاهای خود خم شدند و پاهای عقب خود را پشت سر آن ها رها کردند، مانند مردانی که برنامه تناسب پیچیده را اجرا می کردند
[ترجمه گوگل]دیگران روی تپه های خود می نشستند و پای عقب خود را پشت سر گذاشتند، مانند مردانی که برنامه تناسب اندام پیچیده ای را اجرا می کردند

8. To talk, they often got down on their haunches and hunkered.
[ترجمه ترگمان]اغلب روی پاهای خود می نشستند و روی زمین می نشستند
[ترجمه گوگل]برای صحبت کردن، آنها اغلب روی تکه های خود می نشیند و از بین می روند

9. George sat on his haunches, biting his lip inside the mask.
[ترجمه ترگمان]جورج روی پاهایش نشسته بود و لبش را گاز می گرفت
[ترجمه گوگل]جورج روی صندلی هایش نشسته بود، لب هایش را درون ماسک لرزاند

10. Then he sat back on his haunches and sniffed the air, holding his paws in the air for quiet.
[ترجمه ترگمان]سپس روی پاهایش نشست و هوا را بو کشید و پنجه هایش را در هوا نگه داشت تا ساکت شود
[ترجمه گوگل]سپس او روی صندلی های خود نشست و هوا را لرزاند و آرنج خود را در هوا نگه داشت

11. Shukla was sitting there on his haunches when Gandhi arrived and waited till he was free.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گاندی آمد و منتظر ماند تا او آزاد شود، روی پاهایش نشسته بود
[ترجمه گوگل]وقتی که گاندی وارد شد، شوکلا در آنجا نشسته بود و منتظر بود تا او آزاد شود

12. Sinnett rose on his haunches and craned his neck from the other side.
[ترجمه ترگمان]لو ید روی پاهایش بلند شد و گردن خود را از آن طرف دراز کرد
[ترجمه گوگل]سینت بر روی صندلی هایش بلند شد و گردنش را از طرف دیگر محاصره کرد

13. He bought a kilo of the haunch pork at very cheap price the vegetable market.
[ترجمه ترگمان]او یک کیلو گوشت خوک را با قیمت بسیار ارزان در بازار سبزیجات خریده بود
[ترجمه گوگل]او یک کیلو گوشت خوک را با قیمت بسیار ارزان قیمت در بازار سبزیجات خریداری کرد

14. Length of body from breast to haunch bone slightly longer than height of withers to ground.
[ترجمه ترگمان]طول بدن از پستان به استخوان ران کمی بلندتر از ارتفاع of تا زمین است
[ترجمه گوگل]طول بدن از پستان تا استخوان کمرنگ تر از ارتفاع باد به زمین است

پیشنهاد کاربران

haunch ( معماری و شهرسازی )
واژه مصوب: شانه 1
تعریف: یک نیمه از دو نیمۀ متقارن قوس یا چَفته که در میان رأس ( apex ) و پاکار قرار دارد


کلمات دیگر: