کلمه جو
صفحه اصلی

japanese


معنی : ژاپنی، زبان ژاپنی، زبان ژاپونی، ژاپنی
معانی دیگر : وابسته به کشور ژاپن و زبان و فرهنگ و مردم آن، اهل ژاپن، ژاپونی

انگلیسی به فارسی

ژاپنی، ژاپونی


ژاپنی، زبان ژاپنی، زبان ژاپونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Japan or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )
حالات: Japanese
(1) تعریف: a native or citizen of Japan, or a descendant thereof.

(2) تعریف: the language of Japan.

• language of japan; resident of japan, one of japanese origin; people of japan
of or pertaining to japan, of japanese origin
japanese means belonging or relating to japan, its people or its culture.
the japanese are the people who come from japan.
japanese is the language spoken by people who live in japan.

مترادف و متضاد

ژاپنی (اسم)
japanese, nipponese

زبان ژاپنی (اسم)
japanese, nipponese

زبان ژاپونی (اسم)
japanese, nipponese

ژاپنی (صفت)
japanese, nipponese

جملات نمونه

1. I'd like to have a Japanese interpreter.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم یک مترجم فرانسوی داشته باشم
[ترجمه گوگل]من می خواهم مترجم ژاپنی داشته باشم

2. I've always wanted to be able to speak Japanese.
[ترجمه ترگمان]همیشه دلم می خواست به زبان ژاپنی حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من همیشه می خواستم به زبان ژاپنی صحبت کنم

3. The Japanese recycle more than half their waste paper.
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها بیش از نیمی از کاغذ waste را بازیافت می کنند
[ترجمه گوگل]ژاپن بیش از نیمی از مواد زائد خود را بازیافت می کند

4. The Japanese electricals giants have cornered the market in TVs and videos.
[ترجمه ترگمان]غول های electricals ژاپنی بازار تلویزیون و ویدیو را به دام انداخته اند
[ترجمه گوگل]ژاپنی های غول پیکر برق را در تلویزیون و فیلم ها قرار داده اند

5. Japanese people have a very high life expectancy.
[ترجمه ترگمان]مردم ژاپن امید به زندگی بسیار بالایی دارند
[ترجمه گوگل]مردم ژاپنی امید به زندگی بسیار بالا دارند

6. The city bears the imprint of Japanese investment.
[ترجمه ترگمان]این شهر دارای نقش سرمایه گذاری ژاپن است
[ترجمه گوگل]این شهر دارای تأثیر سرمایه گذاری ژاپنی است

7. Nanjing city was sacked by Japanese aggressors.
[ترجمه ترگمان]شهر نانجینگ توسط مهاجمان ژاپنی اخراج شد
[ترجمه گوگل]شهر نانجینگ توسط متجاوزان ژاپنی بازداشت شد

8. The Japanese market used to be more or less impenetrable.
[ترجمه ترگمان]بازار ژاپن بیش از پیش غیرقابل نفوذ بود
[ترجمه گوگل]بازار ژاپن بیشتر یا کمتر غیر قابل نفوذ بود

9. She's very keen to learn about Japanese culture.
[ترجمه ترگمان]او خیلی مشتاق است که در مورد فرهنگ ژاپنی یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]او بسیار علاقمند به یادگیری در مورد فرهنگ ژاپن است

10. She's studying modern Japanese language and culture.
[ترجمه ترگمان]او زبان و فرهنگ مدرن ژاپنی را مطالعه می کند
[ترجمه گوگل]او در حال مطالعه زبان و فرهنگ ژاپنی مدرن است

11. Japanese has borrowed heavily from English.
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها به شدت از زبان انگلیسی قرض گرفته اند
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها به شدت از زبان انگلیسی قرض گرفته اند

12. Where did u learn Japanese? --At school.
[ترجمه ترگمان]شما ژاپنی را از کجا یاد گرفتید؟ - در مدرسه
[ترجمه گوگل]کجا تو ژاپنی یاد گرفتی؟ --در مدرسه

13. It takes years to gain a mastery of Japanese.
[ترجمه ترگمان]سال ها طول می کشد تا تسلط بر ژاپنی ها به دست آید
[ترجمه گوگل]سالها طول می کشد تا تسلط ژاپنی ها به دست آورد

14. They've copied the basic design from the Japanese model and added a few of their own refinements.
[ترجمه ترگمان]آن ها طراحی اصلی را از مدل ژاپنی کپی کرده اند و برخی از اصلاحات خود را اضافه کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها طرح اصلی را از مدل ژاپنی کپی کرده اند و تعدادی از اصلاحات خود را اضافه کرده اند

15. May I see a menu in Japanese?
[ترجمه ترگمان]ممکن است منو در ژاپن منو ببینی؟
[ترجمه گوگل]شاید من یک ژاپنی را ببینم؟

I spent two years learning the Japanese language.

دو سال صرف آموزش زبان ژاپنی کردم.


پیشنهاد کاربران

ژاپنی 🧭🧭
have you ever tried japanese food
آیا تا کنون غذای ژاپنی را امتحان کرده اید


کلمات دیگر: