کلمه جو
صفحه اصلی

jape


معنی : لطیفه، طعنه، گول، شوخی، فریب دادن، مسخره کردن، دست انداختن شخص، لطیفه زدن، گمراه کردن
معانی دیگر : (نادر) مسخره کردن (کسی را)، مسخرگی، لودگی، شوخی کردن، مسخرگی کردن، بامبول زدن، دست انداختن، فریب، جماع کردن

انگلیسی به فارسی

فریب، لطیفه، گول، شوخی، دست انداختن شخص، طعنه،فریب دادن، لطیفه زدن، مسخره کردن، گمراه کردن، جماع کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: japes, japing, japed
• : تعریف: to say something as a joke; jest.
مشابه: joke
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to ridicule or make fun of.
مشابه: jest, joke, ridicule, wisecrack
اسم ( noun )
مشتقات: japingly (adv.), japer (n.), japery (n.)
• : تعریف: something said or done as a joke or trick.
مشابه: jest

• joke, trick
joke, trick, tease

مترادف و متضاد

لطیفه (اسم)
quip, jape, sarcasm, joke, jest, bon mot, epigram, causticity, witty remark, witticism

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

گول (اسم)
illusion, cheat, deception, jape, bilk, gull, cajolement, cajolery, humbug, crimp

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

مسخره کردن (فعل)
quiz, kid, befool, mock, jape, satirize

دست انداختن شخص (فعل)
jape

لطیفه زدن (فعل)
jape

گمراه کردن (فعل)
jape, seduce, mislead, misguide, misdirect, misinform

جملات نمونه

1. But even a schoolboy's jape is supposed to have some ascertainable point; and Blast had none.
[ترجمه ترگمان]اما حتی یک شوخی کودکانه هم باید دلیل خاصی داشته باشد؛ و Blast هم وجود نداشته است
[ترجمه گوگل]اما حتی یک قاضی مدرسه نیز باید دارای نقطه قابل اطمینان باشد؛ و انفجار نداشت

2. Feeling a bit of a jape coming on, they went in and ordered a veggie omelette.
[ترجمه ترگمان]آن ها به داخل اتاق رفتند و یک املت سبزی سفارش دادند
[ترجمه گوگل]احساس کمی از چپ آینده، آنها وارد شده و سفارش یک علف کش سبزیجات

3. What a jape it would be, declared Raphaelo, to gain access to the heat sink.
[ترجمه ترگمان]Raphaelo اظهار داشت که برای دستیابی به گرمای سوزان، چه a خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای دسترسی به گرمای خورشید، چه ریزه کاری خواهد کرد، رافائلو اعلام کرد

4. The not unfamiliar childish jape of depositing a stink bomb in her locker caused her great anguish.
[ترجمه ترگمان]در عوض کردن یک بمب بوی بد در کمدش باعث نگرانی شدید او شده بود
[ترجمه گوگل]جسد کودکانه ناخوشایند سپرده کردن یک بمب آزار دهنده در قفسه ی او، باعث درد شدید او شد

5. It was only a jape, ser, she thought, but she sat on one of the pillows just the same.
[ترجمه ترگمان]فکر کرد فقط یک فریب است، اما او روی یکی از بالش ها نشسته بود
[ترجمه گوگل]او فقط یک قاتل بود، او فکر کرد، اما او روی یکی از بالش ها نشسته بود

6. You think this is a jape?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی این یه گمراه کردنه؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنید این یک جیپ است؟

7. The jape is on you, Abel, you and your murdering whores.
[ترجمه ترگمان]این فریب بر تو است، ابل، تو و جنده های your
[ترجمه گوگل]جیل درود بر شما، ابله، شما و فاحشه های قاتلان شما

8. That jape did not please Brown Ben.
[ترجمه ترگمان]این فریب، لطفا بن براون را فریب نداد
[ترجمه گوگل]آن جیپ براون بن را نخواست

9. Even a schoolboy's jape is supposed to have some ascertainable point.
[ترجمه ترگمان]حتی یک گمراه کردن یک مدرسه هم باید اثبات پذیر باشد
[ترجمه گوگل]حتی یک قاضی مدرسه نیز باید برخی از موارد قابل اطمینان را داشته باشد

10. Your experiments are aided by Jape, which can operate as both inquisitor and oracle.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها شما به کمک jape انجام می شود که می تواند هم به عنوان مفتش عقاید و هم غیب گوی عمل کند
[ترجمه گوگل]آزمایشات شما توسط Jape کمک می کند، که می تواند به عنوان متفکر و اوراکل عمل کند

11. He became the public jape in school, because he overreached when imitating others.
[ترجمه ترگمان]او به مدرسه عمومی در مدرسه تبدیل شد، زیرا او در هنگام ادای احترام به دیگران از پا در آمد
[ترجمه گوگل]او مدرسه عمومی را به رسمیت شناخت، زیرا زمانی که تقلید از دیگران شد، او بیش از حد در آمد

12. Jape helps, as far as arithmetic allows.
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که حساب ریاضی اجازه می دهد، jape کمک می کند
[ترجمه گوگل]Jape کمک می کند، تا حد امکان ریاضی

13. The brand might be no mark of honour at all - but a culminating cruel humiliating jape.
[ترجمه ترگمان]این مارک به هیچ وجه نشانه افتخار نیست - اما یک فریب زننده و تحقیر آمیز
[ترجمه گوگل]نام تجاری ممکن است هیچ علامتی از افتخار در همه نیست - اما یک جهش وحشیانه تحقیر آمیز است

14. No explanation for the fall was ever given, though Sir Thomas believed he may have been involved in some stupid jape.
[ترجمه ترگمان]سر تاماس هیچ توضیحی برای سقوط نداشت، اگر چه سر تا ماس باور داشت که او درگیر یک اشتباه احمقانه است
[ترجمه گوگل]هیچ سئوالی برای سقوط وجود نداشته است، هرچند سمر توماس معتقد بود که ممکن است در بعضی از جنبه های احمقانه دخالت داشته باشد

The young men japed at him.

مردان جوان او را دست می‌انداختند.


His japes made us laugh.

لودگی‌های او ما را به خنده آورد.



کلمات دیگر: