کلمه جو
صفحه اصلی

impetigo


معنی : زرد زخم، قوباء اصفر
معانی دیگر : (پزشکی) زرد زخم، طب قوباء اصفر

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) قوبا اصفر، زرد زخم


ناخودآگاه، زرد زخم، قوباء اصفر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: impetiginous (adj.)
• : تعریف: an infectious skin disease, esp. among children, marked by pustules that erupt and form thick crusts, esp. on the face.

• contagious skin disease caused by a bacteria and characterized by pustular eruptions on the skin (medicine)

مترادف و متضاد

زرد زخم (اسم)
impetigo

قوباء اصفر (اسم)
impetigo

جملات نمونه

1. Skin diseases, such as impetigo or scabies, are transmitted by direct contact.
[ترجمه ترگمان]بیماری های پوستی مانند as یا scabies از طریق تماس مستقیم منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]بیماری های پوستی مانند ادم پری یا چرک، با تماس مستقیم منتقل می شوند

2. This was diagnosed as impetigo, an unpleasant and contagious affliction.
[ترجمه ترگمان]این بیماری بیماری پوستی بود، بیماری پوستی ناخوشایند و مسری
[ترجمه گوگل]این موضوع به عنوان سرگیجه، ناراحتی و مسری بودن تشخیص داده شد

3. A diagnosis of ampullar impetigo was made and she received cloxacillin for weeks without improvement.
[ترجمه ترگمان]یک تشخیص of impetigo انجام شد و او برای هفته ها بدون بهبود cloxacillin دریافت کرد
[ترجمه گوگل]تشخیص آمپولار امپکتیو صورت گرفت و کلاکساسیلین را برای بهبودی در هفته ها دریافت کرد

4. To understand the clinical and histopathological features of impetigo herpetiformis ( IH ), 23 cases were analyzed.
[ترجمه ترگمان]برای درک ویژگی های بالینی و بالینی of herpetiformis (IH)، ۲۳ مورد آنالیز شدند
[ترجمه گوگل]برای درک ویژگی های بالینی و هیستوپاتولوژیک هرپتی مورفید هیپوتیوگرافی (IH) 23 مورد مورد بررسی قرار گرفت

5. To conclude nursing experience about little children impetigo.
[ترجمه ترگمان]برای خاتمه دادن به تجربه پرستاری در مورد کودکان خردسال، impetigo
[ترجمه گوگل]برای نتیجه گیری از تجربه پرستاری در مورد کودکان کم تحرک

6. I don't think she's being shunned because of her impetigo.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم به خاطر بیماری her از او دوری کرده باشد
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم او به علت ناراحتی اش از او سرکوب شود

7. The medicine has andand may be also used in treating piles, eczema, impetigo, folliculitis, etc.
[ترجمه ترگمان]دارو نیز ممکن است در درمان piles، اگزما، impetigo، folliculitis و غیره به کار رود
[ترجمه گوگل]این دارو و همچنین ممکن است در درمان ستون ها، اگزما، ادم روده، فولیکولیت و غیره استفاده شود

8. A preventive herbal cream for dry skin diseases, cuts, scratches, minor bums, wounds, cold sores, chapped skin, furuncle, impetigo and intertrigo.
[ترجمه ترگمان]یک کرم گیاهی پیشگیرانه برای بیماری های پوستی خشک، بریدگی ها، خراش ها، bums خفیف، زخم ها، تاول تب خال، التیام زخم، furuncle، impetigo و intertrigo
[ترجمه گوگل]کرم گیاهی پیشگیری کننده برای بیماری های پوست خشک، برش ها، خراشیدگی ها، بمب های جزئی، زخم ها، زخم های سرد، پوست چرت زده، furuncle، impetigo و intertrigo

9. A 76 - year - old man developed fulminant liver failure and subsequently died following treatment with gatifloxacin for impetigo.
[ترجمه ترگمان]یک مرد ۷۶ ساله نارسایی کبد را رشد داد و متعاقبا در پی درمان با gatifloxacin برای impetigo فوت کرد
[ترجمه گوگل]یک مرد 76 ساله نارسایی کبدی فمینیستی را ایجاد کرد و پس از درمان با گتیفلوکساسین در اثر جوش خوردگی جان خود را از دست داد

10. Retapamulin 1 % Ointment ( Altabax ) for the Treatment of Impetigo in EU.
[ترجمه ترگمان]Retapamulin ۱ % ointment (Altabax)برای درمان Impetigo در اتحادیه اروپا
[ترجمه گوگل]Retapamulin 1٪ پماد (Altabax) برای درمان Impetigo در اتحادیه اروپا


کلمات دیگر: