کلمه جو
صفحه اصلی

harrow


معنی : خاک کش، کلوخ شکن، چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن، ازردن، اشفته کردن، غارت کردن، جریحه دار کردن، زخم کردن، با چنگک زمین را صاف کردن
معانی دیگر : برزن هارو (در شهر لندن)، (زمین را) چنگک کشی کردن، با چنگاله کلوخ کوبی و صاف کردن یا شدن، آزار دادن، چزاندن، عذاب دادن، (کشاورزی) چنگک زمین صاف کنی، چنگک ریشه جمع کنی، سبنج، چنگاله، (قدیمی) چاپیدن، تاراج کردن، کلو  شکن

انگلیسی به فارسی

مزرعه، خاک کش، کلوخ شکن، چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن، جریحه دار کردن، ازردن، زخم کردن، غارت کردن، اشفته کردن، با چنگک زمین را صاف کردن


چنگک زمین صاف کن وریشه جمع کن، کلوخ شکن، باچنگک زمین را صاف کردن، ازردن، زخم کردن، جریحه دار کردن، غارت کردن، اشفته کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a farm implement that has spikes or vertical disks mounted on a heavy frame and is used to break up and level plowed ground.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harrows, harrowing, harrowed
(1) تعریف: to go over or break up (soil) with a harrow.

- The farmer spent several days harrowing his fields.
[ترجمه ترگمان] این کشاورز چندین روز به شدت از fields جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل] کشاورز چندین روز مزرعه خود را خرج کرد

(2) تعریف: to afflict or distress deeply.
مشابه: distress, outrage, plague, rack, torment, wrench

- The fire at the school harrowed the whole community.
[ترجمه ترگمان] آتش سوزی در مدرسه تمام جامعه را آشفته می کند
[ترجمه گوگل] آتش در مدرسه، کل جامعه را هضم کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: harrowingly (adv.), harrower (n.)
• : تعریف: of soil or land, to become crumbled or leveled by harrowing.

• agricultural tool with spikes or disks for breaking up and leveling plowed ground earth
break up and level plowed ground by means of a harrow; bother, harass
a harrow is a piece of farm equipment that is used on ploughed land to break up large lumps of soil.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] هرس - صاف کردن زمین
[زمین شناسی] چنگک زمین صاف کن وریشه جمع کن ،کلوخ شکن.2- با چنگک زمین را صاف کردن، مازو کشیدن، صاف کردن

مترادف و متضاد

خاک کش (اسم)
barrow, harrow, laborer engaged in earthwork

کلوخ شکن (اسم)
harrow

چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن (اسم)
harrow

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

اشفته کردن (فعل)
confuse, flummox, dishevel, upset, puzzle, harrow, mess, put out, entangle, embrangle, roil, embroil

غارت کردن (فعل)
rob, despoil, harry, ravage, ransack, sack, harrow, raven, pillage, plunder, pirate, loot, foray, maraud, spoliate, reave

جریحه دار کردن (فعل)
hurt, harrow, raw

زخم کردن (فعل)
harrow

با چنگک زمین را صاف کردن (فعل)
harrow

جملات نمونه

1. harrow hell
(قدیمی - در مورد عیسی) وارد شدن به دوزخ و نجات دادن پیامبران و نیکان پیش از مسیحیت

2. they first plough the land and then harrow it
اول زمین را شخم می زنند و سپس کلوخ شکنی و صاف می کنند.

3. Not quite Eton or Harrow with incense thrown in, but close to it.
[ترجمه ترگمان]خیلی از Eton یا Harrow که در آن ظاهر شده بودند، اما به آن نزدیک شده بودند
[ترجمه گوگل]نه کاملا Eton یا Harrow با بخور دادن به پرتاب در، اما نزدیک به آن است

4. The one-day Eton v Harrow match at Lord's on June 24 ended in a draw.
[ترجمه ترگمان]مسابقه یک روزه Eton در Harrow در روز ۲۴ ژوئن به تساوی پایان یافت
[ترجمه گوگل]یک روز اونتو هارو در روز 24 ژوئن در لردلی به گل رسید

5. Did I say "Harlow"? Sorry, I meant "Harrow". It was just a slip of the tongue.
[ترجمه ترگمان]من گفتم \"گ - - گ\"؟ ببخشید، منظورم \"Harrow\" بود فقط یک تکه از زبانش بود
[ترجمه گوگل]آیا من 'هارلو' را می گویم؟ با عرض پوزش، منظورم هارو بود این فقط یک لغزش زبان بود

6. The most incredible case involved a guy in Harrow who was advertising for men as a blonde woman called Susannah.
[ترجمه ترگمان]عجیب ترین مورد شامل مردی در هارو بود که برای مردان به عنوان یک زن بلوند به نام Susannah تبلیغ می کرد
[ترجمه گوگل]مورد باور نکردنی یک مرد در هارو بود که برای مردان به عنوان یک خانم بلوند به نام سوزانا تبلیغ می کرد

7. I have challenged the prospective Labour candidate in Harrow, West to do so, but he has not bothered to reply.
[ترجمه ترگمان]من کاندیدای حزب کارگر در هارو، غرب را به چالش کشیده ام، اما او به خودش زحمت پاسخ دادن را نداده است
[ترجمه گوگل]من به نامزد کار آینده نگر در هاروور، غرب این کار را به چالش کشیده ام، اما او پاسخ نمی دهد

8. As a kind of disk harrow, the offset harrow has its own advantages and disadvantages.
[ترجمه ترگمان]به عنوان نوعی of دیسک، شاخک offset مزایا و معایب خودش را دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نوع دیسک حروس، مزرعه افست دارای مزایا و معایب خاص خود است

9. At Harrow, he failed the entrance examination.
[ترجمه ترگمان]در سال Harrow امتحانات ورودی را شکست داد
[ترجمه گوگل]در هارو، او امتحان ورودی را شکست

10. A heavy harrow for breaking clods of earth.
[ترجمه ترگمان]برای خرد شدن کلوخ ها برای خرد کردن خاک سخت است
[ترجمه گوگل]یک مزرعه سنگین برای شکستن لکه های زمین

11. I first went to Harrow in the summer term.
[ترجمه ترگمان]من برای اولین بار در دوره تابستان به Harrow رفتم
[ترجمه گوگل]برای اولین بار در تابستان به هارو رفتم

12. For example, Eton College and Harrow School.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، کالج ایتن و هارو به پایان رسید
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کالج اونت و مدرسه هارو

13. Combining the working principle of plough and harrow in agriculture that can realize to mix and comminute all kinds of material.
[ترجمه ترگمان]ترکیب اصول کار of و چنگک در کشاورزی که می تواند انواع مواد را با هم مخلوط و مخلوط کند ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]ترکیب اصل کار از شخم و مزرعه در کشاورزی که می تواند تحقق بخشیدن به مخلوط کردن و خرد کردن انواع مواد

14. She was kept under the harrow.
[ترجمه ترگمان]با این زخم او را آزار می داد
[ترجمه گوگل]او تحت مزرعه نگهداری شد

15. He is removing weeds with a harrow in the rice field.
[ترجمه ترگمان]او در حال از بین بردن علف های هرز در مزرعه برنج است
[ترجمه گوگل]او علف های هرز را در مزرعه برنج از بین می برد

They first plough the land and then harrow it.

اول زمین را شخم می‌زنند و سپس کلوخشکنی و صاف می‌کنند.


a harrowing experience

تجربه‌ای دلخراش


اصطلاحات

harrow hell

(قدیمی - در مورد عیسی) وارد شدن به دوزخ و نجات دادن پیامبران و نیکان پیش از مسیحیت


پیشنهاد کاربران

شن کش

harrow ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: چنگه 2
تعریف: وسیلۀ خاک‏ورزی ثانویه برای به هم زدن خاک در عمق کم و از بین بردن علف های هرز و مخلوط کردن مواد مختلف با خاک


کلمات دیگر: