کلمه جو
صفحه اصلی

hazardous


معنی : خطر ناک، خطیر، پرخطر
معانی دیگر : پرمخاطره، سیج ناک، مخاطره آمیز، وابسته به بخت، بختی، اقبالی، الله بختی، تصادفی، اتفاقی

انگلیسی به فارسی

پرخطر


خطرناک، پرخطر، خطر ناک، خطیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hazardously (adv.), hazardousness (n.)
(1) تعریف: having great or numerous dangers; risky; perilous.
مترادف: dangerous, perilous, risky
متضاد: safe
مشابه: adventurous, chancy, dicey, inauspicious, precarious

- These hilly roads are hazardous in the winter.
[ترجمه ترگمان] این جاده های کوهستانی در زمستان خطرناک هستند
[ترجمه گوگل] این جاده های تپه ای زمستان خطرناک هستند
- Mining has always been a hazardous job.
[ترجمه Sara yasini] معدن کاری ( استخراج معدن ) همیشه شغل خطرناکی بوده است.
[ترجمه ترگمان] معدن کاری همیشه کار خطرناکی بوده اند
[ترجمه گوگل] معدن همواره یک کار خطرناک بوده است
- Smoking is known to be hazardous to one's health.
[ترجمه ترگمان] سیگار کشیدن برای سلامتی فرد خطرناک شناخته می شود
[ترجمه گوگل] سیگار کشیدن به سلامت افراد شناخته شده است
- Disposing of hazardous waste presents difficulties.
[ترجمه ترگمان] هدر دادن مواد زاید خطرناک مشکلاتی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل] دفع زباله های خطرناک دشوار است

(2) تعریف: depending on chance.
مترادف: chancy, dicey, iffy
متضاد: certain
مشابه: fluky, precarious

- It might sound like a good idea, but the results are hazardous.
[ترجمه ترگمان] ممکن است ایده خوبی به نظر برسد، اما نتایج خطرناک هستند
[ترجمه گوگل] این ممکن است به نظر یک ایده خوب، اما نتایج خطرناک است

• dangerous, risky, perilous
something that is hazardous is dangerous to people's health or safety.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] خیلی خطرناک، تصادفی، اتفاقی

مترادف و متضاد

خطر ناک (صفت)
serious, parlous, disastrous, calamitous, grave, perilous, dangerous, hazardous, herculean, malignant, jeopardous, venturesome, venturous

خطیر (صفت)
serious, great, important, dangerous, hazardous, momentous, esteemed

پرخطر (صفت)
hazardous

dangerous, unpredictable


Synonyms: chancy, dicey, difficult, hairy, haphazard, hot, insecure, parlous, perilous, precarious, risky, touchy, uncertain, unhealthy, unsafe, unsound, venturesome, wicked


Antonyms: certain, guarded, predictable, protected, safe, secure


جملات نمونه

1. a hazardous journey
سفر پرمخاطره

2. a hazardous patrol duty through mine fields
ماءموریت گشتی خطرناک از میان زمین های مین گذاری شده

3. cigaret smoking can be hazardous to your health
سیگار کشیدن می تواند برای تندرستی شما مضر باشد.

4. the u. s. surgeon general has determined that cigarette smoking can be hazardous to your health
مدیر کل بهداری امریکا نظر داده است که کشیدن سیگار ممکن است برای سلامتی مضر باشد.

5. Surface water made driving conditions hazardous.
[ترجمه ترگمان]آب سطحی شرایط رانندگی را خطرناک می کرد
[ترجمه گوگل]آب سطحی شرایط رانندگی را خطرناک ساخته است

6. It would be hazardous to invest so much.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری بسیار خطرناک خواهد بود
[ترجمه گوگل]خطرناک است که سرمایه گذاری کند

7. These conditions are very hazardous for shipping.
[ترجمه ترگمان]این شرایط برای حمل و نقل بسیار خطرناک است
[ترجمه گوگل]این شرایط برای حمل و نقل بسیار خطرناک است

8. New regulations will reduce hazardous air pollutants.
[ترجمه ترگمان]مقررات جدید آلاینده های هوا را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]مقررات جدید آلودگی های خطرناک هوا را کاهش می دهد

9. The disposal of hazardous waste is a serious problem.
[ترجمه ترگمان]دفع زباله های خطرناک یک مشکل جدی است
[ترجمه گوگل]دفع زباله های خطرناک یک مشکل جدی است

10. They have no way to dispose of the hazardous waste they produce.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ راهی برای از بین بردن زباله های خطرناک که تولید می کنند ندارند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ راهی برای دفع زباله های خطرناک آنها ندارند

11. Eating in East Berlin used to be a hazardous and joyless experience.
[ترجمه ترگمان]خوردن در شرق برلین یک تجربه پرمخاطره و joyless بود
[ترجمه گوگل]خوردن در شرق برلین یک تجربه خطرناک و بدون شاد بود

12. Breathing asbestos - laden air may be hazardous to health.
[ترجمه ترگمان]تنفس سالم asbestos ممکن است برای سلامتی خطرناک باشد
[ترجمه گوگل]آزبست تنفس - هوای باران ممکن است برای سلامتی خطرناک باشد

13. Wintry conditions are making roads hazardous for drivers in the northeast of England.
[ترجمه ترگمان]شرایط wintry در حال ساخت جاده ها برای رانندگان در شمال شرقی انگلستان است
[ترجمه گوگل]شرایط زمستانی جاده های خطرناک برای رانندگان در شمال شرق انگلستان را تهدید می کند

14. Was the hazardous code of the duel a greater injustice than the unfairness of the law?
[ترجمه ترگمان]آیا قانون خطرناک مبارزه با بی عدالتی بیشتر از the قانون بود؟
[ترجمه گوگل]کد خطرناک دوئل یک بی عدالتی بزرگتر نسبت به ناسازگاری قانون بود؟

15. It would, however, be hazardous to rely upon these four factors while the theory remains unproven.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای تکیه کردن به این چهار عامل، در حالی که این تئوری اثبات نشده باقی می ماند، خطرناک است
[ترجمه گوگل]با این وجود، خطر این است که بر این چهار عامل تکیه کنیم، در حالی که نظریه هنوز اثبات نشده است

16. Afterwards, the city discovered the hazardous substances in the groundwater that threatened the nearby public drinking water supply.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، شهر مواد خطرناک را در آب های زیرزمینی کشف کرد که آب آشامیدنی عمومی اطراف را تهدید می کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن، این شهر مواد خطرناکی را در آب های زیرزمینی کشف کرد که تهدیدی برای تامین آب آشامیدنی عمومی این شهر بود

Cigaret smoking can be hazardous to your health.

سیگار کشیدن می‌تواند برای تندرستی شما مضر باشد.


a hazardous patrol duty through mine fields

مأموریت گشتی خطرناک از میان زمین‌های مین‌گذاری‌شده


a hazardous journey

سفر پرمخاطره


پیشنهاد کاربران

Dangerous

پر خطر، خطر ناک
Dangerous

Dangerous, especially to ppl's health or safety.

unpredictable
uncertain
tricky
risky
high - risk



کلمات دیگر: