کلمه جو
صفحه اصلی

juice


معنی : جوهر، اب، خوشنامی، شربت، خوشاب، عصاره، شیره، اب میوه
معانی دیگر : آب سبزی یا میوه، افشره، (آب یا شیره ی بافت و اندام حیوان و انسان) شیره، عصیر، (آب و شیره یا اسانس هر چیز) جوهر، روح، لب، جان، نیرو، (خودمانی) برق، (خودمانی) بنزین، روغن (هرگونه سوخت آبگونه)، (خودمانی ـ معمولا با: the) مشروب الکلی، (امریکا- خودمانی) بهره ی زیاد (بروام)، ربح اجحاف آمیز، (خودمانی) نفوذ، قدرت، آب میوه (یا سبزی و غیره را) گرفتن، شیره یا عصاره ی چیزی را گرفتن، (خودمانی) مشروب الکلی خوردن (به افراط)

انگلیسی به فارسی

آب میوه، شیره، عصاره، شربت، جوهر


آب میوه، شیره، عصاره، اب، شربت، اب میوه، جوهر، خوشاب، خوشنامی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the natural fluid contents of any plant or animal tissue; liquid extracted from a ripe fruit for drinking.

(2) تعریف: (informal) the strength or power that gives vitality or action to something.
مشابه: sap
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: juices, juicing, juiced
مشتقات: juiceless (adv.)
عبارات: juice up
• : تعریف: to extract liquid from.

• fluid extracted (as from fruit); natural fluids within a body; liquid part of a plant or animal; essence; vitality; fuel, electricity; alcohol, liquor (slang)
squeeze out, extract juice from; put juice into
juice is the liquid that can be obtained from a fruit or a plant.
the juices of a joint of meat are the liquid that comes out of it when you cook it.
the juices in your stomach are the fluids that help you to digest food.

مترادف و متضاد

جوهر (اسم)
heart, matter, substance, acid, ink, quintessence, being, juice, marrow, quiddity

اب (اسم)
aqua, water, juice

خوشنامی (اسم)
authority, reputation, name, juice, honor, credit, spur

شربت (اسم)
nectar, juice, beverage, syrup, sirup

خوشاب (اسم)
juice, compote

عصاره (اسم)
extract, juice, distillate, sap, extractive, squeezed juice

شیره (اسم)
ooze, extract, molasses, juice, syrup, sirup, sap

اب میوه (اسم)
juice

liquid squeezed from fruit, plant


Synonyms: abstract, alcohol, aqua vitae, distillation, drink, essence, extract, fluid, liquor, milk, nectar, oil, sap, sauce, secretion, serum, spirit, syrup, water


جملات نمونه

orange juice

آب پرتقال


apple juice

آب سیب


1. juice up
نیروی تازه یا حرارت تازه بخشیدن به،پرهیجان تر یا جالب تر کردن،رمق دادن

2. apple juice
آب سیب

3. carrot juice
آب هویج

4. fruit juice
آب میوه

5. gastric juice
شیره ی معده،عصیر معدی

6. grape juice ferments and becomes wine
آب انگور تخمیر می شود (وزیده می شود) و تبدیل به شراب شود.

7. lime juice
آب لیمو

8. orange juice
آب پرتقال

9. orange juice concentrate
عصاره ی پرتقال

10. the juice of cooked meat solidifies into a jelly
آب گوشت،سفت شده و تبدیل به ژله می شود.

11. tomato juice
آب گوجه فرنگی

12. grape juice
گوشان،آب انگور

13. lemon juice
آب لیمو

14. an orange juice float
فلوت آب پرتقال

15. the acid juice of unripe grapes
آب ترش مزه ی غوره

16. to extract juice from oranges
آب پرتقال گرفتن

17. boil the grape juice to the consistency of syrup
آب انگور را آنقدر بجوشانید تا به غلظت شیره برسد.

18. the extraction of juice from oranges
گرفتن آب پرتقال

19. there is no juice in this wire
این سیم برق ندارد.

20. to refrigerate orange juice
آب پرتقال را (در یخچال) خنک کردن

21. the acidity of lime juice
ترشی آب لیمو

22. stew in one's own juice
عاقبت اعمال خود را چشیدن،از کرده ی خود رنج بردن

23. an old man full of juice and warmth
پیرمردی پر از نیرو و حرارت

24. they crush grapes to make grape juice
برای گرفتن آب انگور،انگورها را می چلانند.

25. to squeeze a pomegranate and extract its juice
انار را چلاندن و آب آنرا گرفتن

26. he pressed the pomegranate and sucked out the juice
انار را آب لمبو کرد و آبش را مکید.

27. half way to kashan our car ran out of juice
در نیمه راه کاشان بنزین ماشین مان تمام شد.

28. julie seasoned the food with onions, garlic, and lime juice
جولی خوراک را با پیاز و سیر و آبلیمو چاشنی زد.

29. He filled a jug with juice.
[ترجمه ترگمان]کوزه پر از آب را پر کرد
[ترجمه گوگل]او ظرفی را با آب پر کرد

30. This juice contains no added sugar.
[ترجمه ترگمان]این عصاره حاوی هیچ قند اضافی نیست
[ترجمه گوگل]این آب بدون شکر اضافه شده است

tomato juice

آب گوجه‌فرنگی


carrot juice

آب هویج


meat juices

عصاره‌های گوشت


gastric juice

شیره‌ی معده، عصیر معدی


an old man full of juice and warmth

پیرمردی پر از نیرو و حرارت


There is no juice in this wire.

این سیم برق ندارد.


Half way to Yaz our car ran out of juice.

در نیمه راه یزد بنزین ماشینمان تمام شد.


اصطلاحات

juice up

نیروی تازه یا حرارت تازه بخشیدن به، پرهیجان‌تر یا جالب‌تر کردن، رمق دادن


پیشنهاد کاربران

خیلی بد هست من جمله با آن را می خواستم

اگر در غالب فعل باشد می شود به عنوان هیجان بخشیدن آن را معنی کرد.

احترام و اعتبار

آبغوره گرفتن ( حقه زدن ) - شیره مالیدن ( فریب زدن )

بعضی جاها معنی جذابیت هم میده مثل اهنگ juice از lizzo

شربت

سوخت، نیرو، انرژی


آبمیوه

ابمیوه یاساندیس

معنی ابی میده که از چیزی گرفته شده باشه
orange juice اب پرتقال
fruit juice اب میوه

واژه juice به معنای آبمیوه
واژه juice به معنای آبمیوه به مایعی گفته می شود که از فشردن میوه ها یا سبزیجات به دست می آید. به نوشیدنی که از این مایع درست می کنند نیز juice گفته می شود. مثلا:
a carton of apple juice ( یک بطری آب سیب )
orange juice ( آب پرتقال )
وقتی گوشتی را می پزیم به آبی که از گوشت در می آید نیز juice می گویند. مثلا:
use the juices of the meat to make gravy ( از آب گوشت برای درست کردن سس گوشت استفاده کنید. )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: