1. The jolly old man, an admitted bigamist, had forgotten to mention his first wife to his new spouse.
پیرمرد شاد، که بنا به اعتراف خود دو زنه بود، فراموش کرده بود به همسر جدیدش حرفی از زن اول خود بزند
2. When the jolly laughter subsided, the pirates began the serious business of dividing the gold.
وقتی که سروصدای خنده های شادی کاهش یافت، دزدان دریایی شروع به تقسیم طلاها کردند
3. Are you aware that a red-suited gentleman with a jolly twinkle in his eyes is stuck in the chimney?
خبر داری مردی که لباس قرمز بر تن داشت و برق شادی در نگاهش بود، در دودکش گیر کرده است؟
4. jolly good!
خیلی خوب !
5. jolly up
با روح کردن (به ویژه مکانی را)،جلوه دادن
6. jolly well
(انگلیس - عامیانه - ندا به نشان تاکید یا آزردگی) اصلا،کاملا
7. a jolly man
مرد شنگول
8. he jolly well deserved to be fired
او کاملا استحقاق داشت که اخراج بشود.
9. to jolly up a room with flower pots
با گلدان های گل به اتاق جلوه بخشیدن
10. i am jolly well not going to answer her!
اصلا به او جواب نخواهم داد!
11. we had a jolly time!
اوقات دلپذیری داشتیم !
12. he was in a jolly mood today
او امروز روحیه ی شادی داشت.
13. I jolly well told him what I thought of him.
[ترجمه Bhr rad] من با خوش حالی به او ( پسر ) گفتم که در موردش چه فکری میکنم
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که به او چه فکر می کنم
[ترجمه گوگل]به آرامی به او گفتم که من از او چه فکر می کردم
14. I know she's trying to jolly me along.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که او دارد سعی می کند مرا همراهی کند
[ترجمه گوگل]من می دانم که او سعی می کند با من همدلی کند
15. He can cook, and he does it jolly well.
[ترجمه ترگمان]او می تواند آشپزی کند و این کار را خیلی خوب انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند طبخ کند و او این کار را به خوبی انجام می دهد
16. Jolly him up and get the job done.
[ترجمه ترگمان]جولی ان را بلند کرد و کارش را تمام کرد
[ترجمه گوگل]او را خوشحال کنید و کار را انجام دهید
17. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
18. The boss will certainly be jolly angry.
[ترجمه ترگمان]رئیس قطعا عصبانی خواهد شد
[ترجمه گوگل]رئیس مطمئنا عصبانی خواهد شد
19. I'd got myself into this marriage and I jolly well had to get myself out of it.
[ترجمه ترگمان]من خودم را به این ازدواج انداختم و خیلی خوشحال شدم که خودم را از آن خلاص کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را به این ازدواج کردم و من به طرز شادمانی به خودم رسیدم
20. She's not a person that you can jolly with.
[ترجمه گلی افجه] او. کسی نیست که بتوانی با او خوشحال باشی
[ترجمه ترگمان]او کسی نیست که بتواند با آن کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او فردی نیست که بتواند با آن مهربان باشد
21. It was jolly lucky it didn't rain.
[ترجمه گلی افجه] از خوش شانسی باران نمی بارید
[ترجمه ترگمان]خیلی خوش شانس بود که باران نمی بارید
[ترجمه گوگل]خوش شانس بود که باران نبود
22. We spent a very jolly evening together, chatting and drinking.
[ترجمه ترگمان]شب خوشی را با هم سپری کردیم و گپ زدیم و گپ زدیم
[ترجمه گوگل]ما یک شب بسیار شاد با هم، چت و نوشیدن صرف کردیم