کلمه جو
صفحه اصلی

giggle


معنی : خنده تو دزدیده، خندیدن، خنده کردن، با خنده اظهار داشتن، ول خندیدن، با نفس بریده بریده سخن گفتن
معانی دیگر : خنده ی توام با صداهای زیر و متواتر غیر ارادی (بخصوص موقعی که انسان می خواهد جلو خنده ی خود را بگیرد) هرهر، صدای کر کر خنده، زیر خنده زدن، هرهر خندیدن، با نفس بریده بریده دراثرخنده سخن گفتن

انگلیسی به فارسی

با خنده اظهار داشتن، با نفس بریده بریده(دراثرخنده)سخن گفتن، ول خندیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: giggles, giggling, giggled
• : تعریف: to laugh in a lighthearted, silly, or nervous way with short, convulsive sounds.
مشابه: laugh, snicker, tee-hee, titter, twitter
اسم ( noun )
• : تعریف: the laugh produced by giggling.
مشابه: laugh, snicker, tee-hee, titter, twitter

• silly high-pitched laugh, girlish laugh, titter
titter, laugh in a foolish high-pitched manner
if you giggle, you make quiet laughing noises, because you are amused or because you are nervous or embarrassed. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a nervous giggle.

مترادف و متضاد

snickering laugh


Synonyms: cackle, chortle, chuckle, guffaw, hee-haw, snicker, snigger, teehee, titter, twitter


خنده تو دزدیده (اسم)
titter, giggle

خندیدن (فعل)
mock, burst into a laugh, laugh, chuckle, laugh at, titter, giggle, chortle, roar with laughter

خنده کردن (فعل)
heehaw, jest, chaff, chink, laugh, giggle, chortle, crack up, nicker

با خنده اظهار داشتن (فعل)
giggle

ول خندیدن (فعل)
giggle

با نفس بریده بریده سخن گفتن (فعل)
giggle

جملات نمونه

The giggle of the girls could be heard from the next room.

صدای کرکر خنده‌ی دخترها از اتاق مجاور به گوش می‌رسید.


1. the giggle of the girls could be heard from the next room
صدای کرکر خنده ی دخترها از اتاق مجاور به گوش می رسید.

2. "Age before beauty!" she said with a giggle.
[ترجمه ترگمان]\"سن پیش از زیبایی!\" او با خنده گفت: \" \" \"
[ترجمه گوگل]'سن قبل از زیبایی!' او با خنده گفت:

3. Wouldn't it be a giggle to tie his shoe - laces together while he isn't looking!
[ترجمه ترگمان]اگه اون نگاه نکنه، نخودی می خندد و بند کفش هایش را با هم می بندد
[ترجمه گوگل]آیا این یک جادو نیست که کفش خود را به هم بزند - لنزها را با هم در حالی که او به دنبال نیست!

4. She started to giggle, but Bob quelled her with a look.
[ترجمه ترگمان]شروع به خندیدن کرد، اما باب او را ساکت کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به خندیدن کرد، اما باب او را نگاه کرد

5. We only did it for a giggle.
[ترجمه ترگمان]فقط برای خندیدن این کار را کردیم
[ترجمه گوگل]ما فقط برای جیغ زدن انجام دادیم

6. She gave a little girlish giggle.
[ترجمه ترگمان]او خنده دخترانه little را سر داد
[ترجمه گوگل]او کمی گیج زده بود

7. She was unable to suppress a giggle.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست از خنده خودداری کند
[ترجمه گوگل]او قادر به سرکوب زشتی نبود

8. We had quite a giggle about the new office romance.
[ترجمه ترگمان] ما یه خنده عاشقانه در مورد عشق در دفتر جدید داشتیم
[ترجمه گوگل]ما کاملا در مورد عاشقانه دفتر جدید کاملا گیج شدیم

9. Today's lesson was a bit of a giggle.
[ترجمه ترگمان]درس امروز کمی خنده دار بود
[ترجمه گوگل]درس امروز، کمی نگران کننده بود

10. I did it only for a giggle.
[ترجمه ترگمان]فقط برای خندیدن این کار را کردم
[ترجمه گوگل]من آن را فقط برای یک جادوگری انجام دادم

11. I only did it for a giggle.
[ترجمه ترگمان]فقط برای خندیدن این کار را کردم
[ترجمه گوگل]من فقط برای جیغ زدم

12. He had to smother a giggle.
[ترجمه ترگمان]باید کر کر را خفه می کرد
[ترجمه گوگل]او مجبور به خندیدن بود

13. Both girls began to giggle.
[ترجمه ترگمان]هر دو دختر شروع به خندیدن کردند
[ترجمه گوگل]هر دو دختر شروع به خندیدن کردند

14. I just managed to stifle a giggle at the absurd idea.
[ترجمه ترگمان]من فقط سعی کردم این فکر مسخره رو سرکوب کنم
[ترجمه گوگل]من فقط موفق به خفه کردن یک تصادف در ایده پوچ

We giggled again and Dad asked us to leave the dining table.

ما دوباره زدیم زیر خنده و آقاجون به ما دستور داد که میز شام را ترک کنیم.


پیشنهاد کاربران

زد زیر خنده
قه قه خندید

نخودی خندیدن

ریزخند ( کودک )

قاه قاه خندیدن

خندیدن تیکه تیکه

خنده عصبی

لبخندکوچک

لبخند ملائم

خنده احمقانه

هول شدن و بریده بریده خندیدن

ریز خندیدن

ریسه رفتن، تیکه تیکه خندیدن

ریسه رفتن


کلمات دیگر: