کلمه جو
صفحه اصلی

immigrate


معنی : اوردن، کوچ کردن، نشاندن، توطن اختیار کردن
معانی دیگر : مهاجرت کردن (به کشوری دیگر)، درون کوچ کردن، درون کوچیدن (در برابر: مهاجرت کردن از کشور دیگر یا برون کوچیدن emigrate)، مهاجرت کردن بکشور دیگر، میهن گزیدن

انگلیسی به فارسی

مهاجرت کن، کوچ کردن، توطن اختیار کردن، اوردن، نشاندن


مهاجرت کردن (بکشور دیگر)، میهن گزیدن، توطن اختیارکردن، آوردن، نشاندن، کوچ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: immigrates, immigrating, immigrated
• : تعریف: to take up permanent residence in a place or country to which one is not native.
مشابه: emigrate, migrate

- My grandparents immigrated to the United States from Mexico.
[ترجمه ترگمان] پدر بزرگ و مادر بزرگم از مکزیک به آمریکا مهاجرت کردند
[ترجمه گوگل] پدربزرگ و مادربزرگ من از مکزیک به ایالات متحده مهاجرت کردند
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: immigrator (n.)
• : تعریف: to introduce or bring into a new place as settlers.

• come to a country in order to take up permanent residence, settle in a new country
if a person immigrates, they come to live in a country from another country.

مترادف و متضاد

Antonyms: emigrate, stay


اوردن (فعل)
bring, fetch, bring in, immigrate

کوچ کردن (فعل)
flight, immigrate, decamp, migrate, vamoose

نشاندن (فعل)
seat, embed, infix, set, imprint, imbed, immigrate, push, enchase, inlay, set down, stud

توطن اختیار کردن (فعل)
immigrate

enter a foreign area intending to live there


Synonyms: arrive, colonize, come in, go in, migrate, settle


جملات نمونه

He immigrated to Canada.

او به کانادا کوچ کرد.


They emigrate from many countries but most of them wish to immigrate to North America.

آنان از کشورهای متعدد برون‌کوچ می‌کنند؛ ولی اکثرشان می‌خواهند به امریکای شمالی درون‌کوچ کنند.


1. they emigrate from many countries but most of them wish to immigrate to north america
آنان از کشورهای متعدد برون کوچ می کنند ولی اکثرشان می خواهند به امریکای شمالی درون کوچ کنند.

2. 000 people are expected to immigrate in the next two years.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود ۲۰۰۰ نفر در دو سال آینده مهاجرت کنند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که 000 نفر در دو سال آینده مهاجرت کنند

3. They had no choice but to immigrate.
[ترجمه sara] آنها چاره ای جز مهاجرت نداشتند.
[ترجمه ترگمان]چاره ای جز to نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور نبودند مهاجرت کنند

4. Ethiopian Jews were entitled to immigrate to Israel under the Law of Return.
[ترجمه ترگمان]یهودیان اتیوپی حق داشتند که تحت قانون بازگشت به اسرائیل مهاجرت کنند
[ترجمه گوگل]یهودیان اتیوپی مجاز به مهاجرت به اسرائیل تحت قانون بازگشت

5. Why do you choose to immigrate to PEI in Canada?
[ترجمه ترگمان]چرا شما انتخاب می کنید که به جزیره پرنس ادوارد در کانادا مهاجرت کنید؟
[ترجمه گوگل]چرا شما انتخاب می کنید برای مهاجرت به PEI در کانادا؟

6. They plan to immigrate to Finland next.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند بعد از آن به فنلاند مهاجرت کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند بعدا به فنلاند مهاجرت کنند

7. He decided to immigrate to Australia to find work.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت برای یافتن کار به استرالیا مهاجرت کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا کار را به استرالیا مهاجرت کند

8. It's hard to say if her daughter shall immigrate into italy.
[ترجمه ترگمان]گفتنش سخته که دخترش به ایتالیا بره
[ترجمه گوگل]دشوار است اگر دخترش به ایتالیا مهاجرت کند

9. HAVE YOU OR ANYONE ACTING FOR SIRE TO IMMIGRATE TO THE U. S.
[ترجمه ترگمان]آیا شما یا هر کسی که بازیگری را نامزد کرده است تا به آمریکا سفر کند؟ اس
[ترجمه گوگل]آیا شما یا هر کس دیگری برای فعالیت در U S

10. They plan to immigrate to Finland n.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند تا به فنلاند مهاجرت کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند به فنلاند مهاجرت کنند

11. Only few plants can immigrate to the island.
[ترجمه ترگمان]تنها چند گیاه می توانند به جزیره مهاجرت کنند
[ترجمه گوگل]فقط چند گیاه می توانند به جزیره مهاجرت کنند

12. When did the Greeks immigrate to australia?
[ترجمه ترگمان]یونانی ها چه زمانی به استرالیا مهاجرت کردند؟
[ترجمه گوگل]وقتی یونانی ها به استرالیا مهاجرت کردند؟

13. They plan to immigrate to Finland next year.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند سال آینده به فنلاند مهاجرت کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند در سال آینده به فنلاند مهاجرت کنند

14. Tom immigrate into the unite state.
[ترجمه ترگمان]تام immigrate به ایالت متحد شد
[ترجمه گوگل]تام به دولت متحد مهاجرت می کند

15. It was during this visit that I realized what people must have gone through simply to immigrate to the United States.
[ترجمه ترگمان]در طول این دیدار بود که متوجه شدم مردم برای مهاجرت به آمریکا از کجا رفته اند
[ترجمه گوگل]در طی این دیدار بود که متوجه شدم که مردم باید به راحتی وارد مهاجرت به ایالات متحده شوند

پیشنهاد کاربران

درموژیدن
darmužidan

آمدن و اقامت کردن انسان ها از کشور های مختلف در کشور ما ( OPP:Emigrate )

مهاجرت

ورود به یک کشور برای زندگی

*immigrate یک فعل است و به معنای �آمده به یک کشور یا منطقه جدید به منظور زندگی کردن� اس، فعلِ immigrate معمولاً با حرف اضافه to همراه می شود:
Sarah immigrated to Canada in 1991

*emigrate نیز یک فعل است و به معنای �ترک کردن یک کشور یا منطقه برای زندگی کردن در جایی دیگر� است، emigrate معمولاً با حرف اضافه from همراه می شود:
Sarah emigrated from Brazil in 1991

*migrate یک فعل است و به معنای �تغییر مکان دادن� یا �کوچ کردن� است اما همیشه به معنای تغییر مکان دائمی نمی باشد.
The Iranian people migrated to many parts of Europe

مهاجرت کردن - کوچ کردن از کشوری به کشوره دیگر. . .


کلمات دیگر: