1. the havoc and loss of life caused by the earthquake
ویرانی عظیم و مرگ و میر ناشی از زلزله
2. cry havoc
1- (در اصل) به قشون فرمان چپاول دادن،اجازه ی تاراج دادن 2- خطرات آینده را پیش گویی کردن،از آینده ی شومی آگاهی دادن
3. play havoc with
کاملا ویران کردن،به کلی خراب کردن،با خاک یکسان کردن
4. wreak havoc with something
کاملا ویران کردن،تباه کردن،دستخوش مصیبت کردن
5. to play havoc
خسارت زیاد به بار آوردن
6. the children created havoc in my house
بچه ها در خانه ی من زمین و آسمان را به هم دوختند.
7. the flood played havoc with the village
سیل دهکده را نابود کرد.
8. Violent storms wreaked havoc on the French Riviera, leaving three people dead and dozens injured.
[ترجمه عطری] طوفان های شدید خسارات زیادیو برای فرانسه وارد کرده و سه نفر کشته و ده ها زخمی به جا گذاشت.
[ترجمه ترگمان]طوفان های شدید به \"ریوی فرانسه\" منجر شد و سه نفر کشته و ده ها نفر زخمی شدند
[ترجمه گوگل]طوفان های خشونت آمیز در روستای فرانسوی روبرو می شوند و سه نفر کشته و ده ها زخمی می شوند
9. The new tax could wreak havoc among smaller companies.
[ترجمه ترگمان]مالیات جدید می تواند بین شرکت های کوچک خسارت وارد کند
[ترجمه گوگل]مالیات جدید می تواند در میان شرکت های کوچکتر ویرانی ایجاد کند
10. Rioters caused havoc in the centre of the town.
[ترجمه ترگمان]شورشیان باعث خرابی در مرکز شهر شده اند
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان در مرکز شهر تخریب شده اند
11. The weather played havoc with airline schedules.
[ترجمه ترگمان]آب و هوا برنامه های هواپیمایی را به هم زد
[ترجمه گوگل]هوا با برنامه های هواپیمایی خراب شد
12. Rain has continued to play havoc with sporting events.
[ترجمه ترگمان]باران به بازی با رویداده ای ورزشی ادامه داده است
[ترجمه گوگل]باران همچنان به حوادث ورزشی منجر می شود
13. The storm caused havoc to wildlife.
[ترجمه ترگمان]طوفان باعث ویرانی حیات وحش شد
[ترجمه گوگل]طوفان به حیات وحش منجر شد
14. These insects can wreak havoc on crops.
[ترجمه ترگمان]این حشرات می توانند محصولات کشاورزی را خراب کنند
[ترجمه گوگل]این حشرات می توانند باعث ویرانی محصولات کشاورزی شوند
15. The storm wrought havoc in the south.
[ترجمه ترگمان]طوفان در جنوب غوغایی به راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]طوفان در جنوب خسارت ایجاد کرد
16. The bad weather played havoc with our plans.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای بد با نقشه هایش نقش بسته بود
[ترجمه گوگل]آب و هوای بد با برنامه های ما خراب شد
17. The wind will wreak havoc on my garden.
[ترجمه ترگمان]باد در باغ مرا خراب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]باد در باغ من تخریب خواهد شد