کلمه جو
صفحه اصلی

impregnated


معنی : مشبع
معانی دیگر : پارچه تلقیح شده علوم نظامى : پارچه تلقیح شده بر علیه اثر مواد شیمیایى

انگلیسی به فارسی

آغشته، مشبع


انگلیسی به انگلیسی

• fertilized, pregnant; saturated

دیکشنری تخصصی

[نساجی] آلوده - آغشته

مترادف و متضاد

مشبع (صفت)
abrim, medicated, heaped, impregnated, replete, satiate

جملات نمونه

1. clothing impregnated with smoke
لباس هایی که پر از دود شده است

2. he was impregnated with marxist ideas
مغز او را از عقاید مارکسیستی پر کرده بودند.

پیشنهاد کاربران

پر کردن از چیزی

آغشته شده


کلمات دیگر: