کلمه جو
صفحه اصلی

hardball


معنی : بازی بیس بال
معانی دیگر : رجوع شود به: baseball، (به ویژه در امور سیاسی یا بازرگانی) فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت، رقابت شدید و بی رحمانه

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: baseball


(به‌ویژه در امور سیاسی یا بازرگانی) فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت، رقابت شدید و بیرحمانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: baseball.

(2) تعریف: any aggressively competitive way of conducting business, as in politics.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: aggressively competitive.

- He plays hardball politics.
[ترجمه ترگمان] او با سیاست hardball بازی می کند
[ترجمه گوگل] او سیاست سرسختی را بازی می کند

(2) تعریف: difficult.

- She asked a lot of hardball questions during the interview.
[ترجمه ترگمان] او از بسیاری از سوالات hardball در طول مصاحبه سوال کرد
[ترجمه گوگل] او در طول مصاحبه از بسیاری از سوالات سختی پرسید

• baseball (as opposed to softball)
hardball is the same as baseball; used when comparing it with softball.
if you say that people play hardball, you mean they are prepared to be very tough and forceful in order to get what they want; used in american english.
hardball can be used to describe methods which are very tough and forceful; used in american english.

مترادف و متضاد

بازی بیس بال (اسم)
baseball, hardball

جملات نمونه

1. play hardball
(امریکا) دست بکار فعالیت پر رقابت و بی رحمانه شدن

2. I want us to play hardball on this issue.
[ترجمه ترگمان]من از ما می خوام که با این مساله مقابله کنیم
[ترجمه گوگل]من می خواهم که ما در این مسئله بازی کنیم

3. He's a nice guy, but he can play hardball when he needs to.
[ترجمه ترگمان]اون آدم خوبیه اما وقتی بهش نیاز داره میتونه باهاشون مقابله کنه
[ترجمه گوگل]او یک پسر خوب است، اما او می تواند سخت بکشد زمانی که او نیاز دارد

4. She is playing hardball in a world dominated by men 20 years her senior.
[ترجمه ترگمان]او در حال بازی hardball در دنیایی است که مردان ۲۰ سال او را تحت سلطه خود درآورده اند
[ترجمه گوگل]او در دنیای تحت سلطه مردان 20 ساله او را بازی می کند

5. It was the same nasty hardball every workman knew to expect.
[ترجمه ترگمان]هر کارگری می دانست که هر کارگری باید انتظار آن را داشته باشد
[ترجمه گوگل]همان کار سختی بود که هر کارگر می توانست انتظار داشته باشد

6. This is playing hardball, but it is hardball of a sort familiar in these dealings.
[ترجمه ترگمان]این داره خشن بازی در میاره اما این یه جور آشنایی با این dealings
[ترجمه گوگل]این بازی سختی است، اما این نوع سختی است که در این ارتباط ها مورد استفاده قرار می گیرد

7. Toymaker Mattel is getting ready to play hardball in an effort to persuade Hasbro to reconsider a merger.
[ترجمه ترگمان]Toymaker متل آماده ایفای نقش hardball در تلاش برای متقاعد کردن Hasbro برای تجدید نظر در ادغام است
[ترجمه گوگل]Toymaker Mattel در حال تلاش برای متقاعد کردن Hasbro برای تجدید نظر در ادغام است

8. I don't propose this turn to policy hardball lightly.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد نمی کنم که این بحث رو به آرامی انجام بدی
[ترجمه گوگل]من این کار را به سادگی به سیاست هاربوت توصیه نمی کنم

9. Banks are building up their capital by playing hardball with their customers.
[ترجمه ترگمان]بانک ها با بازی کردن با مشتریان خود سرمایه خود را می سازند
[ترجمه گوگل]بانک ها سرمایه خود را با بازی با Hardball با مشتریان خود می سازند

10. Mr. Lewis plays hardball. - Yes, yes, I do.
[ترجمه ترگمان]آقای \"لوئیس\" داره خشن بازی می کنه بله، بله، میدونم
[ترجمه گوگل]آقای لوئیس بازی سخت توپ - بله، بله، من انجام می دهم

11. Do you want to hardball? I'm game.
[ترجمه ترگمان]میخوای خشن صحبت کنی؟ من بازی می کنم
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید به هارد توپ؟ من بازی هستم

12. It looks like our competitors want to play hardball.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رقبای ما می خواهند hardball بازی کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رقبای ما می خواهند سخت بکشند

13. So the Mayor wants to play hardball, and we're getting caught in a squeeze play.
[ترجمه ترگمان]پس شهردار میخواد خشن بازی کنه و ما گیر افتادیم تو بازی
[ترجمه گوگل]بنابراین شهردار می خواهد سخت بکشد و ما در یک بازی فشرده قرار می گیریم

14. Ah ye hardball hey? Thats just my game!
[ترجمه ترگمان]داری جدی می گی؟ این فقط بازیه منه!
[ترجمه گوگل]آه عزیزم سلام فقط بازی من است!

اصطلاحات

play hardball

(امریکا) مشغول فعالیت پررقابت و بی‌رحمانه شدن


پیشنهاد کاربران

سمج ، سر سخت


کلمات دیگر: