1. hate is the other of love
نفرت نقطه ی مقابل عشق است.
2. hate what is evil and hold fast to what is good
از آنچه بد است متنفر باشید و از نیکی پیروی کنید.
3. hate list
فهرست (اشخاص یا چیزهای) منفور،کین فهرست
4. hate mail
نامه های بیانگر تنفر (که برای اشخاص سرشناس می فرستند)،کین نامه
5. dictatorships hate democracies
حکومت های دیکتاتوری دشمن حکومت های مردم سالاری هستند.
6. i hate family arguments
از جر و بحث های خانوادگی بدم می آید.
7. i hate glasses, i wear them simply because i have to
من از عینک بیزارم و لی چون مجبورم آن را می زنم.
8. i hate greasy food
از غذای چرب بدم می آید.
9. i hate her insinuations
از گوشه زنی های او بیزارم.
10. i hate injustice
من از بیدادگری نفرت دارم.
11. i hate lukewarm tea
از چای ولرم خیلی بدم می آید.
12. i hate people of this sort
از این گونه مردم بیزارم.
13. i hate this job, do you hear?
من از این کار بیزارم،فهمیدی ؟
14. i hate to let you down,dad,but i failed in the exam
پدر نمی خواهم تو را دمق کنم ولی در امتحان رفوزه شدم.
15. to hate someone's guts
(خودمانی) از کسی بیزار بودن
16. her strongest hate is compulsion
منفورترین چیز برای او اجبار است.
17. love and hate are two opposite extremes
عشق و تنفر دو نقطه ی مقابل هم هستند.
18. develop a hate for
منزجر شدن از،کینه(ی کسی یا چیزی را) به دل گرفتن
19. the obverse of love is hate
تنفر،نقطه ی مقابل عشق است.
20. the forces of darkness, bigotry, and hate
عوامل تاریکی و تعصب و کینه ورزی
21. this is what demarcates love and hate
این چیزی است که عشق و نفرت را از هم متمایز می کند.
22. the young man's oscillation between love and hate
دودلی مرد جوان در مورد عشق و نفرت
23. I hate to be blunt, Frankie, but she just didn't strike me as being very ladylike.
[ترجمه ترگمان]من دوست ندارم رک باشم، فرانکی اما او به من مثل یک خانم زنانه برخورد نمی کرد
[ترجمه گوگل]من متنفر نیستم، فرانکی، اما او فقط به من اعتقاد نداشت
24. Most people hate Harry but they don't dare to say so.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم از هری متنفرند، اما جرات گفتنش را ندارند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم هری را نفرین می کنند، اما جرأت نمی کنند که چنین کنند
25. She professed to hate her nickname.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که از اسم مستعار اون متنفر باشه
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که از اسم مستعار متنفرم
26. As a dramatist I hate to moralize.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نمایشنامه نویس متنفرم از اخلاقیات
[ترجمه گوگل]به عنوان یک متفکر، من متناقض می کنم
27. I hate to see animals suffering.
[ترجمه ترگمان]از دیدن حیوانات رنج می برم
[ترجمه گوگل]من از دیدن حیوانات رنج می برم
28. I hate to ask you for help, but. . .
[ترجمه ترگمان] متنفرم از اینکه از تو درخواست کمک کنم، ولی
[ترجمه گوگل]من از اینکه از شما کمک بخواهم بپرسم، اما
29. I hate to see you unhappy.
[ترجمه ترگمان] از اینکه تو رو ناراحت می بینم متنفرم
[ترجمه گوگل]من از دیدن شما ناراضی هستم
30. In her eyes he could see naked hate.
[ترجمه ترگمان]در چشمان او نفرت برهنه را می دید
[ترجمه گوگل]در چشم او می تواند نفرت برهنه را ببیند