کلمه جو
صفحه اصلی

imaginative


معنی : پر اوهام، دارای قوه تصور زیاد، پر انگاشت، پرپندار
معانی دیگر : پر تخیل، دارای قدرت خلاقه ی زیاد، خیال زای، خیال آفرین، ابتکاری، خیال انگیز، گمان آفرین، گمان زا، وابسته به نویابی و تخیل، تخیلی، انگاشتی، اهل وهم و خیال، پرخیال، خیالمند

انگلیسی به فارسی

پرپندار، پر انگاشت، دارای قوه تصور زیاد


تخیلی، دارای قوه تصور زیاد، پر انگاشت، پرپندار، پر اوهام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: imaginatively (adv.)
(1) تعریف: having or showing an active or creative imagination.
مترادف: creative, fanciful, inventive
متضاد: mundane, prosaic, timeworn
مشابه: artistic, bold, clever, fantastic, ingenious, original, resourceful, romantic, visionary

- an imaginative child
[ترجمه ترگمان] یک کودک خلاق
[ترجمه گوگل] یک کودک تخیلی
- an imaginative story
[ترجمه ترگمان] یک داستان تخیلی
[ترجمه گوگل] داستان تخیلی

(2) تعریف: created by the imagination.
مترادف: fanciful, make-believe
مشابه: illusory, unreal, visionary, whimsical

(3) تعریف: disposed to imagining.
مترادف: dreamy, visionary
مشابه: fanciful, inventive, romantic, whimsical

• having a fertile imagination, creative, inventive; of or pertaining to the imagination
someone who is imaginative is able to form ideas of new or exciting things.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] فرضی

مترادف و متضاد

پر اوهام (صفت)
fanciful, imaginative

دارای قوه تصور زیاد (صفت)
imaginative

پر انگاشت (صفت)
imaginative

پرپندار (صفت)
imaginative

creative, inventive


Synonyms: artistic, avant-garde, blue-sky, brain wave, breaking ground, clever, dreamy, enterprising, extravagant, fanciful, fantastic, fertile, fictive, high-flown, ingenious, inspired, offbeat, original, originative, pie-in-the-sky, poetic, poetical, productive, quixotic, romantic, utopian, visionary, vivid, way out, whimsical


Antonyms: dull, uncreative, unimaginative, uninventive, unresourceful


جملات نمونه

1. imaginative literature
ادبیات تخیلی

2. he is a very imaginative artist
او هنرمندی بسیار خیال آفرین است.

3. his solutions are quite imaginative
راه حل های او بسیار ابتکاری هستند.

4. She's very hard-working but not very imaginative.
[ترجمه A.h.pourali] او بسیار سخت کار می کند، اما خیلی تخیلی نیست
[ترجمه Marjan] او خیلی سخت کار می کند ولی خیلی خلاق نیست
[ترجمه ترگمان]اون خیلی سخت کار می کنه، اما خیلی هم تخیلی نیست
[ترجمه گوگل]او بسیار دشوار است اما بسیار تخیلی نیست

5. You need to be more flexible and imaginative in your approach.
[ترجمه ترگمان]شما باید در رویکرد خود انعطاف پذیر و خلاقانه تر باشید
[ترجمه گوگل]شما باید در رویکرد خود انعطاف پذیر و خلاقانه تر باشید

6. The imaginative child made up fairy stories.
[ترجمه ترگمان]این کودک خیالی، داستان های جن و پری درست می کرد
[ترجمه گوگل]کودک تخیلی داستان های پری را تشکیل می دهد

7. You'll need to be a little more imaginative if you want to hold their attention.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی توجه آن ها را به خودت جلب کنی، باید کمی بیشتر خیال کنی
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید توجه خود را حفظ کنید، باید کمی تخیل بیشتری داشته باشید

8. He's one of the most dynamically imaginative jazz pianists still functioning.
[ترجمه ترگمان]او یکی از the pianists imaginative است که هنوز اجرا می شود
[ترجمه گوگل]او یکی از پویا ترین سازندگان جاز است که هنوز هم کار می کند

9. She weaves imaginative elements into her poems.
[ترجمه ترگمان]او عناصر تخیلی خود را در اشعار خود می بافد
[ترجمه گوگل]او عناصر تخیلی را به اشعارش می کشد

10. He was esteemed as a dedicated and imaginative scholar.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک محقق اختصاصی و خلاق مورد احترام بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک محقق اختصاصی و تخیلی محترم بود

11. On PC, the game had it all — imaginative storyline and characters, challenging gameplay, superb graphics.
[ترجمه ترگمان]در کامپیوتر، این بازی داستان تخیلی و شخصیت تخیلی، و گرافیک بازی عالی را داشت
[ترجمه گوگل]در PC، این بازی تمام آن را داشت - داستان و شخصیت های تخیلی، گرافیک فوق العاده به چالش کشیدن

12. The novel's complex, imaginative style does not lend itself to translation.
[ترجمه ترگمان]این سبک خلاق، خود را به ترجمه نمی دهد
[ترجمه گوگل]رمان پیچیده و سبک تخیلی خود را به ترجمه ارائه نمی دهد

13. The architects have made imaginative use of glass and transparent plastic.
[ترجمه ترگمان]معماران از استفاده خلاقانه از شیشه و پلاستیک شفاف استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]معماران از شیشه ای و پلاستیکی شفاف استفاده می کنند

14. The food is fresh, wholesome and imaginative.
[ترجمه ترگمان]غذا تازه و سالم و خلاق است
[ترجمه گوگل]غذا تازه، سالم و تخیلی است

15. She was an imaginative and innovative manager.
[ترجمه ترگمان]او یک مدیر خلاق و خلاق بود
[ترجمه گوگل]او یک مدیر تخیلی و نوآور بود

He is a very imaginative artist.

او هنرمندی بسیار خیال‌آفرین است.


His solutions are quite imaginative.

راه‌حل‌های او بسیار ابتکاری هستند.


imaginative literature

ادبیات تخیلی


پیشنهاد کاربران

متخیل، دارای تخیل خلاق

Who is always dream
رویایی
Imaginative≠unimaginative

خیال پرداز

خیال پردازانه

نواورانه

مهارت شگفت انگیز

creative=
خلاق، ابتکاری

having or showing creativity or inventiveness
داشتن یا نشان دادن خلاقیت یا هوش اختراعی یا قدرت تصور خلاقانه

خلاقانه

معنی اول: خلاقانه ( برای غیر انسان )
معنی دوم: خوش فکر ( برای انسان )


کلمات دیگر: