معنی : درامد، روزنه، دریچه، نتیجه، نصفه در، جوجه گیر ی، خش، تخم گذاشتن، خط انداختن، هاشور زدن، روی تخم نشستن، تخم دادن، جوجه بیرون امدن، اندیشیدن، ایجاد کردن
معانی دیگر : (در مورد جانورانی که تخم می گذارند - معمولا با: off یا out) روی تخم خوابیدن و جوجه آوردن، از تخم درآوردن، سر از تخم درآوردن، درآمدن، کرچ شدن، کرک شدن (brood هم می گویند)، (اندیشه یا نقشه ی سری و غیره) تکوین کردن، هستی دادن، طرح ریختن، (باماشین) جوجه کشی کردن، جوجه های همزاد، جوجه کشی، جوجه آوری، سر از تخم درآوری، (در کف پیاده رو یا عرشه ی کشتی و غیره) دریچه، دربچه، درب خوابیده، (در و دهانه ای که از آن کشتی یا هواپیما و غیره را بار می کنند) مدخل، دهانه، دریچه ی بارگیری، (درهایی که به طور افقی دو نیم شده اند و هریک جداگانه باز و بسته می شود) نیمدر تحتانی، نیمه ی زیرین در، رجوع شود به: hatchway، (با خطوط موازی یا متقاطع) حک کردن، سایه انداختن، روی تخم نشستن مره، پختن