کلمه جو
صفحه اصلی

gill


معنی : تمیز کردن، یار، ابجو، دلارام، دوشیزه، دختر، دلبر، دختربچه، گوشت ماهی، پیمانهای برای شراب، دختر جوان، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب، روده در اوردن
معانی دیگر : آبشش، برانشی، (جمع) گوشت قرمزی که زیر نوک برخی پرندگان قرار دارد، غبغب، گوشت زیرچانه، (گیاه شناسی - هریک از تیغه های پره مانندی که زیرکلاهک قارچ قرار دارد و مثل میله های چتر پوسته ی کلاهک را نگه می دارند) تیغه ی قارچ، گیل (واحد اندازه گیری آبگونه ها معادل یک چهارم پاینت و یا 4 اونس و یا 0/1183 لیتر)، (قدیمی) دختر، زن، معشوقه (gill هم می نویسند)، (انگلیسی) دره ی پردرخت، دربند، آبگذر جنگلی، جویبار، نهر، n دستگاه تنفس ماهی، نهر کوچک، نصف پینت pint، تمیزکردن ماهی، روده ماهی را دراوردن، استطاله زیرگلوی مره

انگلیسی به فارسی

(. vi . vt . n ) دستگاه تنفس ماهی، جویبار، نهر کوچک،گوشت ماهی، پیمانه ای برای شراب، نصف پینت pint ،دخترجوان، ابجو، تمیزکردن ماهی، روده (ماهی را) درآوردن، استطاله زیرگلوی مرغ، ( gill ): sweetheart ، girl =


ژیل، دلبر، دختر، دختربچه، گوشت ماهی، دوشیزه، یار، پیمانهای برای شراب، دلارام، دختر جوان، ابجو، تمیز کردن، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب، روده در اوردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the breathing organ of fish and other animals that live in water, consisting of a platelike, saclike, or feathery protrusion.

(2) تعریف: any of the thin leaflike structures on the undersides of certain mushrooms.

(3) تعریف: (pl.) a fleshy, wrinkled piece of skin or flesh hanging below the beak of a bird or under the chin of a person; wattle.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gills, gilling, gilled
مشتقات: gill-less (adj.), gill-like (adj.)
(1) تعریف: to catch (fish) in a gill net.

(2) تعریف: to clean (fish).
اسم ( noun )
(1) تعریف: in the US, a unit of capacity equal to one fourth of a pint, four fluid ounces, or 118.3 milliliters.

(2) تعریف: in the UK, a unit of capacity equal to one fourth of a pint, five fluid ounces, or 142.0656 milliliters.

• breathing organ of fish and other aquatic animals; unit of capacity equal to one fourth of a pint (1.183 deciliters)
clean a fish
gills are the organs on the sides of a fish through which it breathes.
a gill is a unit of measurement for liquids that is equal to a quarter of a pint or 0.142 litres.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] آبشش ،برانشی. دستگاه تنفس جانوران آبزی.ساختمان معمولاً پرزدار که برای تبادل گاز (تنفش) استفاده می شود. در برخی گروهها ،این اندام برای گرفتن غذا نیز به کار می رود.
[نساجی] شانه درریسندگی پشم

مترادف و متضاد

تمیز کردن (اسم)
gill

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

ابجو (اسم)
ale, beer, gill, porter, hop

دلارام (اسم)
sweetheart, gill, belle

دوشیزه (اسم)
gill, miss, damsel, maiden, girl, demoiselle, mademoiselle, signorina

دختر (اسم)
maid, gill, daughter, girl, gal, sissy, wench, sister, lass, lassie, girlie, periwinkle, quean, sis

دلبر (اسم)
sweetheart, gill, mistress, girlfriend, soulmate, leman

دختربچه (اسم)
gill, girl

گوشت ماهی (اسم)
gill

پیمانهای برای شراب (اسم)
gill

دختر جوان (اسم)
gill, kitty, pigeon, trull

استطاله زیر گلوی مرغ (اسم)
gill

نوعی نان شیرینی بشکل قلب (اسم)
sweetheart, gill

روده در اوردن (فعل)
gill

جملات نمونه

1. the leaves of a gill
پره های آبشش

2. All shall be well, Jack shall have Gill [Jill].
[ترجمه ترگمان]همه چیز خوب خواهد بود، جک باید گیل رو داشته باشه
[ترجمه گوگل]همه باید خوب باشند، جک باید گیل [جیل] داشته باشد

3. A good Jack makes a good Jill [Gill].
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]خوب جک خوب جیل [گیل] را می سازد

4. Every Jack must [shall] have his Jill [Gill].
[ترجمه ترگمان]هر جک باید به جیل کمک کند
[ترجمه گوگل]هر جک باید [باید] Jill [Gill] داشته باشد

5. Gill seems rather distracted at the moment - I think she's worried about her exams.
[ترجمه ترگمان]گیل در حال حاضر نسبتا آشفته به نظر می رسد - من فکر می کنم او نگران امتحانات خود است
[ترجمه گوگل]گیل به نظر می رسد در حقیقت مفرح نیست - من فکر می کنم او در مورد امتحاناتش نگران است

6. Gill had an extraordinary, incandescent personality.
[ترجمه ترگمان]گیل فرد فوق العاده و رشته ای است
[ترجمه گوگل]گیل یک شخصیت فوقالعاده و رشته ای داشت

7. Gill seized my hand and shook it heartily.
[ترجمه ترگمان]گیل دستم را گرفت و از ته دل آن را تکان داد
[ترجمه گوگل]گیل دستم را گرفت و دلش را تکان داد

8. Gill decided to stay on at university to do further research.
[ترجمه ترگمان]گیل تصمیم گرفت در دانشگاه بماند تا تحقیقات بیشتری انجام دهد
[ترجمه گوگل]گیل تصمیم گرفت در تحقیقات بیشتر در دانشگاه بماند

9. Do you know what happened to Gill Lovecy ?
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید که چه اتفاقی برای گیل Lovecy افتاد؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید چه اتفاقی برای Gill Lovecy افتاد؟

10. It's not typical of Gill to be so critical.
[ترجمه ترگمان]این معمول نیست که گیل تا این حد حساس باشد
[ترجمه گوگل]این نوع گیل نیست که بسیار حیاتی باشد

11. Every Jack has his Jill / Gill.
[ترجمه ترگمان]هر جک جیل (جیل \/)را دارد
[ترجمه گوگل]هر جک Jill / Gill خود را دارد

12. Do you know what happened to Gill Lovecy ?WHICH WORD?
[ترجمه ترگمان]میدونی چه بلایی سر گیل Lovecy اومده؟ چه حرفی؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید چه اتفاقی برای Gill Lovecy افتاد؟ چه کلمه ای؟

13. Gill speaks in a quiet Irish brogue.
[ترجمه ترگمان]گیل با لهجه خفه ایرلندی صحبت می کند
[ترجمه گوگل]گیل در بیگاری آرام ایرلندی صحبت می کند

14. Force Gill has two fine waterfalls which would earn an admiring patronage if they were better known.
[ترجمه ترگمان]گیل از دو آبشار زیبایی برخوردار است که اگر بهتر شناخته شوند یک حمایت تحسین برانگیزی خواهند داشت
[ترجمه گوگل]Force Gill دارای دو آبشار زیبا است که اگر بخواهند شناخته شوند، به حمایت از تحسین می رسند

پیشنهاد کاربران

⁦✔️⁩آبشش
Fish take in oxygen through their gills

آبشش

دریچه ابشش که برای ماهی ها هنگام تنفس باز و بسته میشود، ابشش ( خودمانی است، اما در واقع ابشش فقط این پولک باز و بسته شونده نیست )


کلمات دیگر: