کلمه جو
صفحه اصلی

head master


معنی : رئیس، مدیر مدرسه
معانی دیگر : رئیس، مدیر مدرسه، (به ویژه در مدارس ملی پسرانه) رئیس مدرسه، مدیر مدرسه

انگلیسی به فارسی

رئیس، مدیر مدرسه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: headmastership (n.)
• : تعریف: a man who is principal of an elementary or secondary school, esp. a private school for boys.

• principal of a school
a headmaster is a man who is the head teacher of a school.

مترادف و متضاد

رئیس (اسم)
provost, principal, superior, head, master, manager, director, superintendent, warden, commander, chief, leader, prefect, premier, headman, premiere, boss, chairman, president, ruler, sheik, sheikh, regent, dean, head master, higher-up, syndic

مدیر مدرسه (اسم)
principal, head master

جملات نمونه

1. a headmaster
مدیر مدرسه

2. They have wheedled a holiday from the headmaster.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تعطیلی را از مدیر مدرسه رد کردند
[ترجمه گوگل]آنها تعطیلات را از سرپرست رانده اند

3. Our teacher has been promoted to headmaster.
[ترجمه ترگمان] teacher به مدیر ارتقا پیدا کرده
[ترجمه گوگل]معلم ما به مدرسه هدایت شده است

4. Our headmaster rattled on for at least two hours at the opening ceremony.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ما حداقل دو ساعت در مراسم افتتاحیه به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]سرپرست ما حداقل دو ساعت در مراسم افتتاحیه شرکت کرد

5. The headmaster is waiting for someone to own up.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه منتظر کسی است که از جایش برخیزد
[ترجمه گوگل]سرپرست منتظر کسی است که خودش را داشته باشد

6. What the old headmaster said at the graduation ceremony dwells in my mind.
[ترجمه ترگمان]چیزی که مدیر مدرسه گفت در مراسم فارغ التحصیلی در ذهنم زندگی می کند
[ترجمه گوگل]سرپرست قدیمی که در مراسم فارغ التحصیلی گفت، در ذهن من است

7. Last night the headmaster promised a full investigation.
[ترجمه ترگمان]دیشب مدیر به یک بازرسی کامل قول داده بود
[ترجمه گوگل]شب گذشته سرپرست قول داد که تحقیقات کامل انجام دهد

8. The headmaster stood on a platform at one end of the hall.
[ترجمه ترگمان]مدیر در یک انتهای راهرو ایستاده بود
[ترجمه گوگل]سرپرست در یک انتهای سالن ایستاده بود

9. Mr. Jones became headmaster last year.
[ترجمه ترگمان]آقای جونز سال پیش مدیر مدرسه شد
[ترجمه گوگل]آقای جونز در سال گذشته سرپرست شد

10. I'll report you to the headmaster.
[ترجمه ترگمان]من شما را به مدیر مدرسه گزارش خواهم داد
[ترجمه گوگل]من شما را به سرپرست گزارش می دهم

11. The teacher was called away by the headmaster.
[ترجمه ترگمان]استاد با مدیر مدرسه تماس گرفته بود
[ترجمه گوگل]معلم توسط سرپرست نامیده می شود

12. He resigned his post as headmaster.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مدیر از مقام خود استعفا داد
[ترجمه گوگل]او پست خود را به عنوان سرپرست استعفا داد

13. That forceful young woman edged out the former headmaster and is now headmaster herself.
[ترجمه ترگمان]این خانم جوان قوی، مدیر قبلی را بیرون کشید و حالا مدیر مدرسه است
[ترجمه گوگل]این زن جوان نیرومند، سرپرست سابق را سرازیر کرد و اکنون خود را سرپرستی می کند

14. I had a long talk with the headmaster about my son.
[ترجمه ترگمان]من با مدیر مدرسه در مورد پسرم صحبت کردم
[ترجمه گوگل]من با مدیر مدرسه درباره پسرم صحبت کردم

15. The headmaster extended our holiday by four days.
[ترجمه ترگمان]آقای مدیر با چهار روز تعطیلی ما را تمدید کرد
[ترجمه گوگل]سرپرست ما تعطیلات خود را به مدت چهار روز تمدید کرد

پیشنهاد کاربران

مدیر مدرسه

مدیر مدرسه

# He resigned his post as headmaster
# The new headmaster tightened discipline in the school

مدیر مدرسه ( بریتیش )


کلمات دیگر: