کلمه جو
صفحه اصلی

jaunt


معنی : گردش، تفریح، مسافرت کوچک، سفر کوچک کردن، تفرخ کردن
معانی دیگر : (سفر کوتاه تفریحی) گلگشت، گشت و گردش، (به سفر کوتاه رفتن) گردش رفتن، (به) گلگشت رفتن، گشت زدن، تفر  کردن

انگلیسی به فارسی

گردش، تفریح، مسافرت کوچک، تفرخ کردن، سفر کوچک کردن


جوانت، گردش، تفریح، مسافرت کوچک، سفر کوچک کردن، تفرخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jaunts, jaunting, jaunted
• : تعریف: to take a brief trip or outing, usu. for amusement.
مشابه: journey, stroll, travel, trip
اسم ( noun )
• : تعریف: a short trip made for amusement.
مترادف: outing, sally, trip
مشابه: excursion, junket, stroll, turn

• short pleasure trip
go on a short pleasure trip
a jaunt is a short journey which you go on for pleasure.

مترادف و متضاد

expedition


گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

تفریح (اسم)
amusement, break, play, paseo, walk, pastime, recreation, promenade, diversion, divertimento, jaunt

مسافرت کوچک (اسم)
jaunt

سفر کوچک کردن (فعل)
jaunt

تفرخ کردن (فعل)
jaunt

Synonyms: adventure, airing, amble, beat, canter, circuit, constitutional, course, cruise, drive, excursion, frolic, gallop, hike, jog, journey, junket, march, outing, patrol, peregrination, picnic, promenade, prowl, ramble, ride, round, roundabout, run, safari, sally, saunter, stroll, tour, tramp, travel, trek, trip, turn, voyage, walk


جملات نمونه

1. this evening, we are going for a little jaunt to the seaside
امشب برای گردش کوتاهی به کنار دریا خواهیم رفت.

2. She's gone on a jaunt into town.
[ترجمه ترگمان]رفته به شهر
[ترجمه گوگل]او در خیابان به شهر رفته است

3. They jaunt about quite a lot, especially during the summer.
[ترجمه ترگمان]آن ها به خصوص در طول تابستان خیلی چیزها را دنبال کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد خیلی زیاد، به خصوص در طول تابستان

4. You know, a little jaunt to break the monotony.
[ترجمه ترگمان]میدونی، یکم jaunt که یکنواختی رو بشکنم
[ترجمه گوگل]شما می دانید، کمی برای شکستن یکنواختی

5. This lunch-hour world tour ends with a jaunt to Baja.
[ترجمه ترگمان]این تور جهانی ساعت نهار با یک سفر تفریحی به \"باها کالیفرنیا\" به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]این تور جهانی غواصی به پایان می رسد با سفر به Baja

6. To prepare for her jaunt with the 3 1 / 2-pound torch, she has been jogging with 3-pound weights.
[ترجمه ترگمان]برای آماده شدن با مشعل ۳ \/ ۲ پوندی، او با وزنه های ۳ پوندی به راه خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]او برای شستن او با مشعل 3/1/2 پوند آمادگی دارد، او با وزن 3 پوند در حال پیاده روی است

7. Mr. Cohen's recent jaunt to Beijing was intended to convince the Chinese government that it must decisively curtail its ties to Tehran, or face real economic costs.
[ترجمه ترگمان]سفر اخیر آقای کوهن به پکن قصد داشت دولت چین را متقاعد کند که باید به طور قطع روابط خود با تهران را قطع کند و یا با هزینه های واقعی اقتصادی مواجه شود
[ترجمه گوگل]قدم بعدی آقای کوهن به پکن کمک کرد تا دولت چین را متقاعد کند که باید قاطعانه روابط خود را با تهران قطع کند یا هزینه های اقتصادی واقعی را کاهش دهد

8. His fiancee plans a tourist jaunt with a girl friend.
[ترجمه ترگمان]نامزد او یک توریست با یک دوست دختر را برنامه ریزی می کند
[ترجمه گوگل]نایب او یک جوان توریست با یک دوست دختر را برنامه ریزی می کند

9. The picture was taken on their first jaunt before their children were born.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که بچه هایشان به دنیا بیایند، این عکس اولین jaunt بود
[ترجمه گوگل]این عکس قبل از اینکه فرزندانشان متولد شوند، در ابتدا شنیده می شدند

10. Whether a short jaunt to a nearby bed and breakfast or a more adventurous outing across the country it's a nice way to rejuvenate your spirit and connect with your husband.
[ترجمه ترگمان]چه راهی برای رفتن به یک تخت خواب و صبحانه در آن حوالی و یا یک گردش ماجراجویی دیگر در سراسر کشور راهی خوب برای احیای روح و برقراری ارتباط با شوهرتان است
[ترجمه گوگل]این که آیا سفر کوتاه به یک تختخواب و صبحانه نزدیک و یا سفر پرماجرا در سراسر کشور، راهی عالی برای روحیه شما است و با شوهرتان ارتباط برقرار کنید

11. Whether a four-day trip or an afternoon jaunt, whether you take the wheel yourself or hire a driver, your route is out there.
[ترجمه ترگمان]چه یک سفر چهار روزه یا یک روز بعد از ظهر، چه شما خودتان چرخ را بردارید و یا یک راننده استخدام کنید، مسیر شما آنجا نیست
[ترجمه گوگل]این که آیا یک سفر چهار روزه یا یک روز بعد از ظهر، هرچند شما خودتان را چرخانید یا یک راننده را استخدام کنید، مسیر شما خارج از آن است

12. AFTER Barack Obama's first long jaunt abroad as president, Americans are in two minds.
[ترجمه ترگمان]بعد از اولین سفر طولانی باراک اوباما به خارج از کشور به عنوان رئیس جمهور، آمریکایی ها در دو ذهن هستند
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها پس از باراک اوباما برای اولین بار در خارج از کشور به عنوان رئیس جمهور، دو ذهن دارند

13. Who, on a Sunday jaunt to the shore or mountains, has not pitied some self - employed drudge?
[ترجمه ترگمان]کی، در یک سفر یکشنبه به ساحل یا کوه، به کسی ترحم نکرده است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی، در یکشنبه یکشنبه به ساحل یا کوه ها، برخی از کارآفرینان خودکشی را ترسانده است؟

14. They are off for a day's jaunt to the beach.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای گردش روزانه به ساحل می روند
[ترجمه گوگل]آنها برای یک روز به ساحل رفتند

This evening, we are going for a little jaunt to the seaside.

امشب برای گردش کوتاهی به کنار دریا خواهیم رفت.


We jaunted through orchards and fields.

ما در باغهای میوه و کشتزارها گردش کردیم.


پیشنهاد کاربران

circulation, flow, turn, excursion, twirl, گردش
Good day with family روز خوب با خانواده

به گردش رفتن


کلمات دیگر: