کلمه جو
صفحه اصلی

jammy


معنی : خوش شانس

انگلیسی به فارسی

ممنون، خوش شانس


انگلیسی به انگلیسی

• filled with jam, covered with jam; similar to jam; (british slang) lucky; easy
something that is jammy is dirty and sticky because it is covered with jam; an informal word.
if you say that a person or something that a person does is jammy, you mean that they are very lucky because something good has happened by chance; an informal word.

مترادف و متضاد

خوش شانس (صفت)
lucky, fortunate, jammy

جملات نمونه

1. She left jammy fingermarks on the tablecloth.
[ترجمه ترگمان] یه مشت کرم از روی رومیزی جا گذاشته
[ترجمه گوگل]او دستمال مرطوب را روی سفره گذاشت

2. Don't wipe your jammy fingers on the table-cloth.
[ترجمه ترگمان]jammy رو از روی رومیزی پاک کن
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا را بر روی پارچه روی پارچه پاک کنید

3. It was a jammy assignment - more of a holiday really.
[ترجمه ترگمان]این یک تکلیف جدید بود - بیش از یک روز تعطیل
[ترجمه گوگل]این وظیفه جممی بود - بیشتر از تعطیلات واقعا

4. That jammy bugger Steve has got out of the washing up again.
[ترجمه ترگمان]این jammy bugger (استیو Steve)دوباره از رخت شویی خارج شد
[ترجمه گوگل]استیو جادوگر استیو دوباره از شستن خارج شده است

5. Cabernet Sauvignon: A massive jammy concentration of fruit.
[ترجمه ترگمان]Cabernet Sauvignon: غلظت زیاد jammy میوه
[ترجمه گوگل]Cabernet Sauvignon: غلظت عظیم Jammy از میوه

6. The jammy devil won £1000.
[ترجمه ترگمان]شیطان jammy ۱۰۰۰ یورو برنده شد
[ترجمه گوگل]شیطان جمی 1000 دلاری به دست آورد

7. Typical cherry, jammy aroma and flavour of the Gamay grape.
[ترجمه ترگمان]بوی خاص گیلاس و بوی عطر و بوی انگور فرنگی
[ترجمه گوگل]گیلاس معمولی، عطر مریم و عطر و طعم انگور Gamay

8. Being Mayor for London's Olympic summer was, as he has acknowledged, "jammy".
[ترجمه ترگمان]شهردار بودن در تابستان المپیک لندن، همانطور که او تصدیق کرد، \"jammy\" بود
[ترجمه گوگل]به عنوان شهردار برای تابستان المپیک لندن، همانطور که او اذعان کرد، 'jammy'

9. A complex nose predominated by jammy, black berried fruit mixed with fine, spicy notes.
[ترجمه ترگمان]یک بینی پیچیده که توسط jammy، میوه berried سیاه با نکات تند و تند، predominated داشت
[ترجمه گوگل]بینی پیچیده غالب شده توسط jammy، میوه توت سیاه و سفید مخلوط با یادداشت های خوب و تند است

10. I didn't every day think: You jammy little sod, coming of an age in a golden era when higher education is free to all.
[ترجمه ترگمان]من هر روز فکر می کردم: تو sod کوچولو هستی، و در دوران طلایی رو به رو شدی، وقتی که آموزش عالی برای همه آزاد باشه
[ترجمه گوگل]من هر روز فکر نمی کنم: شما جوک کوچولو را می گیرید، زمانی که عصر طلایی می آید که تحصیلات عالی برای همه آزاد است

11. The crew of the Jammy Dodger survives!
[ترجمه ترگمان]! \"کارکنان\" داجر \"زنده موند\"
[ترجمه گوگل]خدمه Jammy Dodger باقی می ماند!

12. Jammy Chai emphasizes on the fineness of natural fermentation.
[ترجمه ترگمان]Jammy چای بر روی fineness تخمیر طبیعی تاکید دارد
[ترجمه گوگل]جمیمی چی روی ریزش تخمیر طبیعی تأکید می کند

13. Cook gently, uncovered, until the pumpkin is soft and just beginning to look slightly jammy.
[ترجمه ترگمان]با ملایمت کوک کشف کرد تا این که the نرم و تازه شروع به نگاه کردن به jammy کرد
[ترجمه گوگل]کوک به آرامی، کشف شده، تا زمانی که کدو تنبل نرم و فقط شروع به کمی نگاه کردن

14. Mas Martinet is one winery to look out for, with a Grenache that on the nose is rich, with ripe, dark cherry and jammy notes.
[ترجمه ترگمان]آقا martinet یکی از winery است که به دنبال آن است، با a که بر روی بینی، با یک گیلاس کوچک و گیلاس و jammy رسیده، ثروتمند است
[ترجمه گوگل]ماس مارتین یکی از کارخانه های شراب سازی است که به دنبال آن است، با یک گرانش که بر غده بینی است، با یادداشت های رسیده، تیره و گیلاس


کلمات دیگر: