کلمه جو
صفحه اصلی

gestation


معنی : حاملگی، بارداری، ابستنی، وابسته بدوران رشد تخم یا نطفه
معانی دیگر : حمل در زهدان (از هنگام انعقاد نطفه تا زایمان)، (دوره ی) آبستنی

انگلیسی به فارسی

ابستنی، بارداری، حاملگی، وابسته بدوران رشد تخم یانطفه


حاملگی، بارداری، ابستنی، وابسته بدوران رشد تخم یا نطفه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: gestational (adj.), gestative (adj.)
(1) تعریف: the time that an organism spends developing in a womb, egg, or the like before being born.

(2) تعریف: the period during which a scheme, plan, idea, or the like is being developed.

• pregnancy, process of carrying young in the womb; growth period
gestation is the process in which babies grow inside their mother's body before they are born; a medical use.
gestation is also the process in which an idea or plan develops; a formal use.

مترادف و متضاد

حاملگی (اسم)
expectancy, expectance, conception, gestation

بارداری (اسم)
expectancy, expectance, gestation, pregnancy

ابستنی (اسم)
gestation, pregnancy, gravidity

وابسته بدوران رشد تخم یا نطفه (اسم)
gestation

process of early development


Synonyms: evolution, fecundation, gravidity, growth, incubation, maturation, pregnancy, reproduction, ripening


جملات نمونه

1. the gestation period of rabbits is shorter than that of elephants
دوره ی آبستنی خرگوش از فیل کوتاهتر است.

2. The baby was born prematurely at 28 weeks gestation.
[ترجمه ترگمان]نوزاد در ۲۸ هفته بارداری به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]نوزاد در سن 28 هفتهگی زودرس زایمان می کند

3. The gestation period of a horse is about 11 months.
[ترجمه ترگمان]مدت زمان بارداری یک اسب حدودا ۱۱ ماه است
[ترجمه گوگل]دوره حاملگی اسب حدود 11 ماه است

4. This film was two years in gestation.
[ترجمه ترگمان]این فیلم دو سال بعد از بارداری بود
[ترجمه گوگل]این فیلم دو سال در حاملگی بود

5. The gestation period can be anything between 95 and 150 days.
[ترجمه ترگمان]مدت زمان بارداری می تواند بین ۹۵ تا ۱۵۰ روز باشد
[ترجمه گوگل]دوره حاملگی می تواند بین 95 تا 150 روز باشد

6. The period of gestation of rats is 21 days.
[ترجمه ترگمان]دوره بارداری موش ها ۲۱ روز است
[ترجمه گوگل]دوره بارداری موش ها 21 روز است

7. His book was nearly twenty years in gestation.
[ترجمه ترگمان]کتاب او تقریبا بیست سال بعد از بارداری بود
[ترجمه گوگل]کتاب او تقریبا بیست سال در بارداری بود

8. The scheme had a very long gestation period.
[ترجمه ترگمان]دوره بارداری خیلی طولانی بود
[ترجمه گوگل]این طرح یک دوره طولانی مدت بارداری بود

9. The report was a very long time in gestation.
[ترجمه ترگمان]این گزارش زمان بسیار طولانی در بارداری است
[ترجمه گوگل]این گزارش در زمان بارداری بسیار طولانی بود

10. Elephants have a gestation period of about 624 days.
[ترجمه ترگمان]فیل ها زمان بارداری حدود ۶۲۴ روز دارند
[ترجمه گوگل]فیل ها دارای دوره حاملگی حدود 624 روز هستند

11. However(sentence dictionary), the gestation and birth of new settlements is a tricky and often painful business that needs careful management.
[ترجمه ترگمان]با این حال (فرهنگ لغت)، بارداری و تولد شهرک های جدید یک کار دشوار و اغلب دردآور است که به مدیریت دقیق نیاز دارد
[ترجمه گوگل]با این حال (فرهنگ لغت جمله)، بارداری و تولد شهرک های جدید یک کسب و کار روی حیله و تزویر است و اغلب دردناک است که نیاز به مدیریت دقیق دارد

12. But how often is the mule's gestation cut short by spontaneous abortion?
[ترجمه ترگمان]اما چگونه آبستنی خود را به واسطه سقط خود از دست می دهد؟
[ترجمه گوگل]اما چگونه اغلب بارداری مول توسط سقط خودجوش کاهش می یابد؟

13. But it was a long gestation, and a fierce debate still simmers about when and where the birth actually took place.
[ترجمه ترگمان]اما بارداری طولانی بود و هنوز هم بحث شدیدی در مورد زمان و محل تولد وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما این یک بارداری طولانی بود و یک بحث جدی هنوز در مورد زمان و جایی که تولد در واقع رخ داده است شگفت زده می شود

14. At least know your gestation times so that you are not surprised when a mating at some forgotten date actually produces a calf!
[ترجمه ترگمان]حداقل زمان بارداری را بشناسید تا وقتی که یک جفت گیری از تاریخ فراموش شده یک گوساله را تولید می کند تعجب نکنید!
[ترجمه گوگل]حداقل زمان بارداری خود را بدانید تا زمانی که یک جفت گیری در برخی از تاریخ فراموش شده حقیقتا یک گوساله تولید می کند، شگفت زده خواهید شد!

15. This is hardly surprising, since its gestation period comprised the years in which Eliot was working on the Notes.
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد، چون مدت زمان بارداری از سال هایی است که الیوت در روی این یادداشت ها کار می کرد
[ترجمه گوگل]این به سختی تعجب آور است، از آنجا که دوره حاملگی آن سالها بود که الیوت در یادداشتها کار میکرد

The gestation period of rabbits is shorter than that of elephants.

دوره‌ی آبستنی خرگوش از فیل کوتاه‌تر است.


پیشنهاد کاربران

حاملگی

( معنی مجازی ) دوره تکوین، مرحله شکل گیری

بارداری

رشد جنین

مقدمات ، جوانه

( دوره ) توسعه ، تکامل
the period of ) the development of ideas, thoughts, or plans )
( دوره ) توسعه ایده ها ، افکار و طرح ها
The project had a very long gestation period
این پروژه یک دوره توسعه بسیار طولانی داشت


کلمات دیگر: