1. headache is a symptom of many diseases
سردرد نشانه ی بسیاری از بیماری ها است.
2. headache vexed her all day
سردرد تمام روز او را رنج داد.
3. my headache is gone
سردردم خوب شده است.
4. a dull headache
سردرد خفیف
5. a splitting headache
سردرد شدید
6. a wicked headache
سردرد شدید
7. an awful headache
سردرد شدید (وحشتناک)
8. i shammed headache
وانمود کردم که سردرد دارم.
9. the morning-after headache
سردرد صبح بعد
10. aspirin helps a headache
آسپرین سردرد را چاره می کند.
11. he has a headache from the extended dissipating of the night before
به خاطر می خوارگی ممتد شب پیش سردرد دارد.
12. i have a headache and there is a dinning sound in my ears
سردرد دارم و گوشم صدا می دهد.
13. to have a headache
سردرد داشتن
14. the noise exacerbated my headache
سروصدا سر درد مرا بدتر کرد.
15. . . . one-sided love is a headache
. . . که یکسر مهربانی درد سر بی
16. all that commotion gave me a headache
از آن همه سرو صدا سرم درد گرفت.
17. pari said that she had a headache
پری گفت که سرش درد می کند.
18. this noise is conducive to a headache
این سروصدا باعث سردرد می شود.
19. that trip was nothing but a long headache
آن مسافرت چیزی جز دردسر طولانی نبود.
20. the negotiations continued without any hitch or headache
مذاکرات بدون هیچگونه گیر یا دردسر ادامه یافت.
21. he left earlier with the plea of a headache
به بهانه ی سردرد زودتر رفت.
22. the bustle of the airport gave me a headache
آمد و رفت و سر و صدای فرودگاه سرم را درد آورد.
23. listening to those women jabbering away gave me a headache
گوش دادن به ور ور آن زن ها به من سر درد داد.
24. She was suffering from a headache.
[ترجمه ترگمان]از سردرد رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از سردرد رنج می برد
25. She has a headache and is rather indisposed.
[ترجمه ترگمان]سرش درد می کند و کمی ناخوش است
[ترجمه گوگل]او دچار سردرد می شود و نسبت به آن ناراحتی دارد
26. He was constantly tormented with headache.
[ترجمه ترگمان]او پیوسته از سردرد رنج می برد
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم با سردرد عذاب شد
27. His bad temper was aggravated by his headache.
[ترجمه ترگمان]از سردردش شدید شده بود
[ترجمه گوگل]خستگی بد او توسط سردرد او شدید شد
28. I didn't attend the meeting owing to the headache.
[ترجمه ترگمان]من به خاطر سردرد به این جلسه حضور نداشتم
[ترجمه گوگل]من به دلیل سردرد در جلسه حضور نداشتم
29. I'm going out to walk off this headache.
[ترجمه ترگمان]می خواهم از این سردرد بیرون بروم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم از این سردرد بیرون بروم