1. an imperfect view of parliamentary procedures
دریافت ناقصی از شیوه های پارلمانی
2. in the imperfect light of the moon
در نور کم ماه
3. he has an imperfect understanding of english
انگلیسی را کامل نمی فهمد.
4. we humans are all imperfect
ما انسان ها جملگی دارای کاستی هستیم.
5. We live in an imperfect world.
[ترجمه ترگمان]ما در دنیای ناقص زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در جهان ناقص زندگی می کنیم
6. Our understanding of cancer remains imperfect.
[ترجمه ترگمان]درک ما از سرطان ناکامل است
[ترجمه گوگل]درک ما از سرطان هنوز ناقص است
7. We're living in an imperfect world.
[ترجمه ترگمان]ما در دنیای ناقص زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در یک جهان ناقص زندگی می کنیم
8. Soot is usually the product of the imperfect combustion of fuel.
[ترجمه ترگمان]Soot معمولا محصول احتراق کامل سوخت است
[ترجمه گوگل]بخاری معمولا محصول احتراق ناقص سوخت است
9. The system is highly imperfect.
[ترجمه ترگمان]این سیستم بسیار ناقص است
[ترجمه گوگل]سیستم بسیار ناقص است
10. Soot is the product of the imperfect combustion of fuel.
[ترجمه ترگمان]Soot محصول احتراق کامل سوخت است
[ترجمه گوگل]بخار محصول احتراق ناقص سوخت است
11. The only nice thing about being imperfect is the joy it brings to others. Doug Larson
[ترجمه ترگمان]تنها چیز خوب در مورد ناقص بودن لذتی است که برای دیگران می آورد داگ لارسون
[ترجمه گوگل]تنها چیز خوب در مورد ناقص بودن شادی آن را به دیگران به ارمغان می آورد داگ لارسون
12. We love the imperfect shapes in nature and in the works of art(Sentence dictionary), look for an intentional error as a sign of the golden key and sincerity found in true mastery. Dejan Stojanovic
[ترجمه ترگمان]ما شکل های ناقص طبیعت را دوست داریم و در آثار هنری (حکم جمله)، به دنبال یک خطای عمدی به عنوان نشانه ای از کلید طلایی و صمیمیت واقعی که در تسلط حقیقی یافت می شوند، نگاه می کنیم Dejan Stojanovic
[ترجمه گوگل]ما عاشق شکل های ناقص در طبیعت و در آثار هنری (فرهنگ لغت حکم) هستیم، به دنبال یک خطای عمدی به عنوان نشانه ای از کلید طلایی و صداقت موجود در حقیقت است دژان استجانویچ
13. Assets are imperfect substitutes because they possess different characteristics with respect to liquidity, marketability and profitability.
[ترجمه ترگمان]دارایی ها جایگزین ناقص هستند زیرا دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به نقدینگی، marketability و سودآوری هستند
[ترجمه گوگل]دارایی ها جایگزین های نامناسب هستند، زیرا آنها دارای ویژگی های مختلف با توجه به نقدینگی، قابل فروش بودن و سودآوری هستند
14. The conversation was limited by my imperfect Spanish.
[ترجمه ترگمان]گفتگو محدود به اسپانیایی ناقص من بود
[ترجمه گوگل]مکالمه توسط ناقص اسپانیایی من محدود شد
15. The managers' experience was an imperfect lens with which to make sense of their new position.
[ترجمه ترگمان]تجربه مدیران یک لنز ناقص بود که به معنای موقعیت جدید آن ها بود
[ترجمه گوگل]تجربه مدیران یک لنز ناقص بود که در آن موقعیت جدید خود را درک می کرد