کلمه جو
صفحه اصلی

harangue


معنی : با صدای بلند نطق کردن
معانی دیگر : اینچنین سخنرانی کردن، (سخنرانی دراز و پرجوش و خروش یا پر انتقاد) نطق طعن و لعن آمیز، نطق آتشین، رجز خوانی، نصیحت

انگلیسی به فارسی

رجز خوانی، باصدای بلند نطق کردن، نصیحت


اذیت کردن، با صدای بلند نطق کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long, vehement, and often pompous speech or piece of writing, esp. such a speech delivered in public; tirade.
مشابه: diatribe, rant, tirade

- The senator was well-known for his long-winded harangues on the subject of free trade.
[ترجمه ترگمان] سناتور به خاطر نطق های بلند و طولانی خود در مورد تجارت آزاد معروف بود
[ترجمه گوگل] سناتور با توجه به اینکه در زمینه تجارت آزاد دچار ضعف شد، شناخته شده بود

(2) تعریف: a strong spoken or written attack or scolding.

- He hoped to avoid another harangue from his mother about getting a job.
[ترجمه ترگمان] او امیدوار بود که از یک سخنرانی دیگر از مادرش در مورد دریافت یک شغل اجتناب کند
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که از تحصیل مادرش در مورد اشتغال دیگری اجتناب کند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harangues, haranguing, harangued
• : تعریف: to address at length and with vehemence; deliver a tirade to.
مشابه: rant

- He harangued his youthful audience on the subject of loose morals.
[ترجمه ترگمان] او شنوندگان جوان خود را در معرض اخلاقیات آزاد قرار داد
[ترجمه گوگل] او مخاطبان جوان خود را در مورد اخلاق سستی خشمگین کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a long, vehement address in speech or writing; deliver a tirade.
مشابه: preach, rant

• passionate or pompous speech; lecture, scolding
make a passionate or pompous speech; lecture, scold
a harangue is a long, forceful, persuasive speech; used showing disapproval.
if someone harangues you, they try to persuade you to accept their opinions or ideas in a forceful way; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

با صدای بلند نطق کردن (فعل)
harangue

long lecture


Synonyms: address, chewing out, declamation, diatribe, discourse, exhortation, hassle, jeremiad, oration, philippic, reading out, screed, sermon, speech, spiel, spouting, tirade


give a long lecture


Synonyms: accost, address, apostrophize, buttonhole, chew out, declaim, exhort, get on a soapbox, go on about, hold forth, orate, perorate, rant, rave, soapbox, spiel, spout, stump, talk to, yell at


جملات نمونه

1. The team were given the usual half-time harangue by their manager.
[ترجمه ترگمان]این تیم به مدت نیم ساعت با مدیر آن ها سخنرانی کرد
[ترجمه گوگل]تیم به طور نیمه وقت به طور معمول توسط مدیر خود داده شد

2. Towards the end of his harangue his head grew heavy, his eyelids drooped, and his speech became thick.
[ترجمه ترگمان]در پایان این نطق، سرش سنگین شد، پلک هایش افتاد و his کلفت شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، سرش به شدت سنگین شد، پلکهایش از بین رفت، و سخنرانی او ضخیم شد

3. Teachers can't teach when they have to harangue the kids about good behavior.
[ترجمه ترگمان]معلمان نمی توانند زمانی که می خواهند درباره رفتار خوب با بچه ها صحبت کنند، تدریس کنند
[ترجمه گوگل]معلمان نمیتوانند وقتی بچهها را درباره رفتار خوب رفتار میکنند، تعلیم دهند

4. On and on the harangue went, an endless sport.
[ترجمه ترگمان]روز گذشت و خطابه پایان ناپذیر خود را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]روی و بر روی خلسه رفت و یک ورزش بی پایان

5. We had to listen to a long harangue about our own shortcomings.
[ترجمه ترگمان]باید به حرف های مفصل درباره shortcomings گوش می دادیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم در مورد کمبودهای خودمان گوش کنیم

6. Fourth Master Liu's harangue rankled in each heart.
[ترجمه ترگمان]نطق اصلی آقای لیو در دل هر یک از آن ها عذاب اور بود
[ترجمه گوگل]چهارم استاد لیو در هر قلب نقش داشته است

7. EVEN as America's politicians harangue the bankers, the bankers are sniping back.
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان سیاستمداران آمریکا در مورد بانکداران، بانکداران در حال تک تیراندازی هم هستند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که سیاستمداران آمریکا بانکداران را از بین ببرند، بانکداران به عقب می روند

8. Deliver an angry, hour - long harangue against a person.
[ترجمه ترگمان]یه سخنرانی بلند و ساعتی رو علیه یه نفر تحویل بده
[ترجمه گوگل]تحویل یک ساعته عصبانی در برابر یک فرد

9. The minister of propaganda delivered his harangue.
[ترجمه ترگمان]وزیر تبلیغات نطق خود را ایراد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر تبلیغات خشم خود را تحمل کرد

10. The minister of propaganda delivered his usual harangue.
[ترجمه ترگمان]وزیر تبلیغات سخنرانی معمولی خود را ایراد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر تبلیغات خیانت معمول خود را تحمیل کرد

11. Academic group spread out a harangue to this, summarize main point of view now after.
[ترجمه ترگمان]گروه علمی یک سخنرانی در این باره منتشر کردند، که اکنون بعد از آن دیدگاه اصلی را به طور خلاصه بیان می کنند
[ترجمه گوگل]گروه آکادمیک این موضوع را به اشتراک می گذارد، اکنون بعد از آن خلاصه ای از دیدگاه اصلی است

12. Harangue in friend and colleague computer major term when whether do you feel lose one's head?
[ترجمه ترگمان]در زمانی که آیا احساس می کنید یک سر یک سر را از دست می دهید، در ارتباط با یک عبارت بزرگ رایانه هم کار و هم کار کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در مورد دوست و همکار کامپیوتر رایج هستید؟ آیا شما احساس می کنید که سر خود را از دست می دهید؟

13. To this, economist people spread out a harangue.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل، یک اقتصاددان یک سخنرانی را پخش کرد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، اقتصاددانان بی نظمی را گسترش می دهند

14. The harangue is very serious.
[ترجمه ترگمان]نطق مفصل بسیار جدی است
[ترجمه گوگل]خشونت بسیار جدی است

He harangued us for two hours on the virtues of vegetarianism.

او با دو ساعت صحبت درباره‌ی خوبی‌های گیاه‌خواری سر همه را برد.


پیشنهاد کاربران

نطق با صدای بلند

دکلمه کردن

شماتت کردن ، شماتت


کلمات دیگر: