1. The team were given the usual half-time harangue by their manager.
[ترجمه ترگمان]این تیم به مدت نیم ساعت با مدیر آن ها سخنرانی کرد
[ترجمه گوگل]تیم به طور نیمه وقت به طور معمول توسط مدیر خود داده شد
2. Towards the end of his harangue his head grew heavy, his eyelids drooped, and his speech became thick.
[ترجمه ترگمان]در پایان این نطق، سرش سنگین شد، پلک هایش افتاد و his کلفت شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، سرش به شدت سنگین شد، پلکهایش از بین رفت، و سخنرانی او ضخیم شد
3. Teachers can't teach when they have to harangue the kids about good behavior.
[ترجمه ترگمان]معلمان نمی توانند زمانی که می خواهند درباره رفتار خوب با بچه ها صحبت کنند، تدریس کنند
[ترجمه گوگل]معلمان نمیتوانند وقتی بچهها را درباره رفتار خوب رفتار میکنند، تعلیم دهند
4. On and on the harangue went, an endless sport.
[ترجمه ترگمان]روز گذشت و خطابه پایان ناپذیر خود را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]روی و بر روی خلسه رفت و یک ورزش بی پایان
5. We had to listen to a long harangue about our own shortcomings.
[ترجمه ترگمان]باید به حرف های مفصل درباره shortcomings گوش می دادیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم در مورد کمبودهای خودمان گوش کنیم
6. Fourth Master Liu's harangue rankled in each heart.
[ترجمه ترگمان]نطق اصلی آقای لیو در دل هر یک از آن ها عذاب اور بود
[ترجمه گوگل]چهارم استاد لیو در هر قلب نقش داشته است
7. EVEN as America's politicians harangue the bankers, the bankers are sniping back.
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان سیاستمداران آمریکا در مورد بانکداران، بانکداران در حال تک تیراندازی هم هستند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که سیاستمداران آمریکا بانکداران را از بین ببرند، بانکداران به عقب می روند
8. Deliver an angry, hour - long harangue against a person.
[ترجمه ترگمان]یه سخنرانی بلند و ساعتی رو علیه یه نفر تحویل بده
[ترجمه گوگل]تحویل یک ساعته عصبانی در برابر یک فرد
9. The minister of propaganda delivered his harangue.
[ترجمه ترگمان]وزیر تبلیغات نطق خود را ایراد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر تبلیغات خشم خود را تحمل کرد
10. The minister of propaganda delivered his usual harangue.
[ترجمه ترگمان]وزیر تبلیغات سخنرانی معمولی خود را ایراد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر تبلیغات خیانت معمول خود را تحمیل کرد
11. Academic group spread out a harangue to this, summarize main point of view now after.
[ترجمه ترگمان]گروه علمی یک سخنرانی در این باره منتشر کردند، که اکنون بعد از آن دیدگاه اصلی را به طور خلاصه بیان می کنند
[ترجمه گوگل]گروه آکادمیک این موضوع را به اشتراک می گذارد، اکنون بعد از آن خلاصه ای از دیدگاه اصلی است
12. Harangue in friend and colleague computer major term when whether do you feel lose one's head?
[ترجمه ترگمان]در زمانی که آیا احساس می کنید یک سر یک سر را از دست می دهید، در ارتباط با یک عبارت بزرگ رایانه هم کار و هم کار کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در مورد دوست و همکار کامپیوتر رایج هستید؟ آیا شما احساس می کنید که سر خود را از دست می دهید؟
13. To this, economist people spread out a harangue.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل، یک اقتصاددان یک سخنرانی را پخش کرد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، اقتصاددانان بی نظمی را گسترش می دهند
14. The harangue is very serious.
[ترجمه ترگمان]نطق مفصل بسیار جدی است
[ترجمه گوگل]خشونت بسیار جدی است