کلمه جو
صفحه اصلی

impassable


معنی : صعب العبور، غیر قابل عبور، بی گدار، غیر قابل پذیرش
معانی دیگر : بی گذار، گذر ناپذیر، نا گذرا

انگلیسی به فارسی

غیر قابل عبور، صعب العبور، بی گدار، نا گذرا


غیر قابل عبور است، صعب العبور، غیر قابل عبور، بی گدار، غیر قابل پذیرش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: impassably (adv.), impassability (n.), impassableness (n.)
• : تعریف: impossible to go past, through, over, or around.
متضاد: clear, passable, penetrable, pervious
مشابه: impenetrable

- The road was impassable during the flood.
[ترجمه ترگمان] در جریان سیل راه غیرقابل عبور بود
[ترجمه گوگل] جاده در جریان سیل غیرقابل نفوذ بود

• impossible to cross; impossible to pass through; cannot be traveled through
if a road or path is impassable, you cannot use it because it is blocked or in bad condition.

مترادف و متضاد

صعب العبور (صفت)
impassable

غیر قابل عبور (صفت)
impassable, insurmountable

بی گدار (صفت)
impassable

غیر قابل پذیرش (صفت)
impassable

closed


Synonyms: blockaded, obstructed, pathless, trackless, untrodden, impenetrable, forbidden, insurmountable


Antonyms: open, passable, traveled


جملات نمونه

1. heavy snow made the road impassable
برف سنگین جاده را غیر قابل عبور کرد.

2. wind had turned the snow into impassable drifts
باد برف ها را به صورت توده هایی صعب العبور درآورده بود.

3. enemy bombardments had cratered the roads and made them impassable
بمباران های دشمن راه ها را پر از چاله و غیرقابل عبور کرده بود.

4. The river's broad mudflats were thought completely impassable.
[ترجمه ترگمان]mudflats پهن رودخانه کاملا غیرقابل عبور بود
[ترجمه گوگل]رودخانه ها به طور گسترده ای غیرقابل نفوذ بودند

5. The mud made the roads impassable.
[ترجمه ترگمان]گل جاده را غیرقابل عبور کرده بود
[ترجمه گوگل]گل باعث شد که جاده ها غیرقابل نفوذ باشند

6. There was an impassable barrier between the white race and the one which they had reduced to slavery.
[ترجمه ترگمان]میان نژاد سفید و کسی که به بردگی کشیده شده بودند، سد غیرقابل عبور بود
[ترجمه گوگل]مانعی غیر قابل نفوذ بین نژاد سفید و آنکه آنها را به بردگی کاهش داده بود وجود داشت

7. Many roads were flooded and impassable following the storm.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از راه ها در پی توفان غرق و غیرقابل عبور بودند
[ترجمه گوگل]پس از طوفان بسیاری از جاده ها آب گرفتگی و غیر قابل عبور بود

8. The mountain roads are totally impassable to cars in winter.
[ترجمه ترگمان]جاده های کوهستانی در زمستان کاملا غیرقابل عبور هستند
[ترجمه گوگل]جاده های کوهستانی در زمستان به طور کامل غیرقابل نفوذ است

9. The rainstorm has made the road impassable.
[ترجمه ترگمان]باران راه غیرقابل عبور است
[ترجمه گوگل]باران زدگی جاده را غیر قابل نفوذ ساخته است

10. Recently installed swimming-pool may compensate for sometimes impassable road.
[ترجمه ترگمان]یک استخر به تازگی نصب شده است و ممکن است برخی از جاده غیرقابل عبور را جبران کند
[ترجمه گوگل]استخر تازه تأسیس شده ممکن است گاه گاه غیرقابل جابجایی را جبران کند

11. The flooding made many streets impassable Sunday.
[ترجمه ترگمان]سیل روز یکشنبه بسیاری از خیابان ها را مسدود کرد
[ترجمه گوگل]سیلابها بسیاری از خیابان ها را یک روز غوطه ور ساخته است

12. The Himalayas have proved an impassable barrier to terrestrial animals.
[ترجمه ترگمان]هیمالیا ثابت کرده است که سدی غیرقابل عبور برای حیوانات خاکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]هیمالیا به یک مانع غیر قابل عبور برای حیوانات زمینی ثابت شده است

13. Were the roads really as impassable as he claimed?
[ترجمه ترگمان]آیا جاده ها به همان اندازه که او ادعا می کرد غیرقابل عبور بودند؟
[ترجمه گوگل]جاده ها واقعا به عنوان غیر قابل عبور بود که ادعا کرد؟

14. The alternative route down the locks became virtually impassable as the locks were allowed to deteriorate.
[ترجمه ترگمان]مسیر جایگزین قفل تبدیل به تقریبا غیرقابل عبور شد چون قفل ها مجاز بودند خراب شوند
[ترجمه گوگل]مسیر جایگزین قفل ها عملا غیر قابل عبور بود زیرا قفل ها مجبور به خراب شدن شدند

Heavy snow made the road impassable.

برف سنگین جاده را غیرقابل‌عبور کرد.


پیشنهاد کاربران

صعب العبور - غیر قابل عبور

Heavy snow made the road impassable : برف سنگین جاده را غیرقابل عبور کرد.
The impassable path : مسیر صعب العبور


Passable : قابل عبور - گذرا


Possible : ممکن
Impossible : غیر ممکن


کلمات دیگر: